خلاصه ماشینی:
در اولین جلسهء مباحثه در باب آن عارف بزرگ،دانشمند محترم آقای دکتر رضازادهء شفق استاد دانشگاه تهران خطابهای ایراد کردند که متن آن در ذیل از نظر خوانندگان میگذرد: نهانبینی و جهانبینی خواجه عبد اللّه انصاری چندسال بیشتر از جنگ جهانسوز اول نگذشته بود که در آلمان بعنوان دانشجو در دانشگاه برلین ثبت نام کردم آن جنگ جهانی که تا آنزمان بزرگترین قتال در تاریخ بشر بود،حوالی سیزده میلیون نفوس کشته و بیست و دو میلیون زخمی داد و نزدیک دویست میلیارد دلار خسارت بارآورد و ممالک و سرزمینهایی را ویران ساخت.
چه فایده از آن تمدن و شکوه ظاهری که باطنی نداشته باشد و چه سود از علومی که بجای تأمین سعادت بفرزندان آدمی او را بی آرام و بیچاره سازد؟علم ترقی بهمتآوری کرد،کلیّهء وسایل راحتبخش حیرتآور را در اختیار بشر گذاشت و او را فرمانروای زمین ساخت و اکنون هوای تسخیر ماه و مریخ را در سر میپروراند ولی گویی بزرگترین کعبهء حاجت را که باطن خودش باشد فراموش کرده و بعلم و صنعت خود میبالد در صورتی که از این علم و صنعت اضطراب و نگرانی و بیم نابودی صد چندان شده و از پنجاه سال باینطرف این دنیای انسانی خواب راحت ندارد و روحانیون و بزرگان و حکیمان ملتهای جهان آشفته خاطر و نالان مردم را از چنین گمراهی عظیم که گرفتار آن گشتهاند مدام برحذر میدارند.
شباروز در راه نگهداری توازن زندگی در کشش و کوشش و برای حفظ مایهی حیات مدام در طپش است همین آگاهی مستمّر و حساسیّت دائمی و پیوستگی همیشگی دل یعنی باصطلاح عمل فیزیولوژی آن اساس و مبدأ تجه بشر به دل و بسط و انتشار سخنان دلانگیز و دلآویز در ادبیات ملل است،ولی دلی که عارف از آن بحث میکند تنها کار عضو معلوم و معین نیست بلکه از آن نیروی برین درونی و عالم معلای باطنی انسان را قصد میکنند که جایگاه خدایش نامند و منبع الهامش خوانند.