خلاصه ماشینی:
"آیا ساختار اجتماعی صرفا مجموعهای از اطلاعات آماری دربارۀ وقایع منفرد،افراد،و کنشهای آنان است،یا اینکه صرفا مقولهای است مربوط به نوع ردهبندی که فاقدتوانمندی و قدرت ذاتی و درونی خاص خود است؟و آیا دارای توانمندیها،خصوصیاتو قدرتهای غیر قابل تقلیل است؟اگر آری،آیا این توانمندیها و قدرتها به گونهای هستندکه بتوانند آن را به صورت نظام بسته کلگرایانهای درآورند که بتواند تاریخ خود را کنترلکند و بر تغییر و تحولات در دیگر هویتها تأثیر بگذارد؟یا اینکه آیا ساختار نه چندانیکپارچه و همبستهای از عناصر،روابط و فرایندهایی است که،با توجه به فعالیتهایتولیدی،باز تولید و تاریخ انسانها به آنان وابسته است،لیکن به گونهای علی بر اعمال وکنشهای اشخاص عامل و کارگزار تأثیر میگذارد؟ حلههای عمده هستیشناسی اجتماعی هستیشناسی فردگرایانه،تقریبا به طور دربست توجه خود را معطوف به نقش سرشت،قدرت و رفتار افراد میسازد.
دوگانگی واقعه/ساختار(نه دوقطبی)و فرایند پویای ساختاری شدن ناشی از آنمبنای هستیشناسی ساختاری لازم برای تاریخ ساختارهای اجتماعی را شکلمیدهند،زیرا این برداشت عام دارای نقش محوری برای یک عامل علی در درون بستراجتماعی غیر قابل تقلیل ساختاری است.
جدول(1)نحلههای مختلف روششناسی و هستیشناسی در تبیین تاریخ (به تصویر صفحه مراجعه شود) اریخ مبتنی بر وقایع،و تاریخ ساختاری اگر نظامهای اقتصادی و جوامع را بتوان به مثابه ساختارهایی پویا،غیر پدیداری و دردر عین حال واقعی فهم نمود،در آن صورت تمام کسانی که به مطالعه تاریخ نظامهایاقتصادی و جوامع(به معنای عام و گسترده آن شامل،خانواده،مؤسسات،نهادها،بازار،جماعات،گروهها و اقشار مختلف،نظامهای سیاسی،و حتی نظامهای فکری واندیشگی)میپردازند،فینفسه و بالفعل،مورخان ساختاری-اجتماعی هستند."