خلاصه ماشینی:
"از اوایل قرن نوزدهم میلادی که مأمور انگلیسی«سرجان ملکم»از مرز هندوستانوارد ایران شد؛یعنی از زمان حکومت فتحعلی شاه قاجار که با هدایای اغواکننده و گرانقیمت برای رجال درباری و سیاستمداران فاسد وارد ایران شدند و استعمار انگلیسی،یابه تعبیر دیگر،نفوذ ویرانگر انگلیسی چون استعمار به معنای متداولش در ایران پیشنیامد،اما بدتر از استعمار پیش آمد-حکومتهای ایرانی را به شدت در مشت گرفتند وهرکار خواستند به وسیله آن انجام دادند،از آن روز تا روزی که انقلاب پیرو شد،درحدود صد و هفتاد،هشتاد سال طول کشیده است.
نتیجه این شد که در مقابل امام کشوریوجود داشت که از لحاظ سیاسی وابسته و تابع بود.
در دانشگاهها-که البته از لحاظ کمیت هم بسیار کم بودند،که در آخرین سالهای رژیم پهلوی،در حدود یک دهم وضع فعلی دانشجو در کشوربود-اگر درسی در کلاسی گفته میشد-در هر زمینهیی،چه علوم انسانی،چه علومفنی و صنعتی،چه علوم طبیعی-همان حرفهای دیگران بود.
در دورۀ پیش از انقلاب-همان سالهای اواخر دهۀچهل و اوایل دهۀ پنجاه-بارها در سخنرانیهایی که برای جوانان تشکیل میشد،از رویشواهد و قرائن میگفتم این وضعیتی که ما از لحاظ بیبند و باری و بیحجابی و فحشا درکشورمان داریم،در کشورهای اروپایی نیست.
البته نکتۀ بسیار مهمی در اینجا وجود داشت،و آن این بود که ملت ایران،ملتبزرگ و با استعدادی است.
اما آن واقعیتها که در طول سالهای متمادی بر این کشورتحمیل شده بود و آثارش را در زندگی گذاشته بود،در مقابل امام بود.
اینکه میبینید امام اینگونه در مقابل امریکا و در مقابلشوروی آن روز میایستاد،بخاطر این بود."