چکیده:
دراین مقاله ما برآن هستیم تا«شتابزدگیها»و«به سهولت رد شدنها»را در ارتباط با
یکی از مهمترین اسناد تاریخی که در بیاض تاج الدین احمد وزیر تحت عنوان «فتحنامه
اصفهان»آمده است باز نماییم.این فتحنامه مربوط است به کشمکش و جنگ و محاربه بین دو برادر یعنی شاه شجاع و
شاه محمود بر سر حکومت اصفهان که عاقبت اصفهان بهدست شاه شجاع فتح و فتحنامه آن
به انشای منشی الممالک تنظیم میگردد.در آغاز، متن این فتحنامه که به خط خود منشی الممالک دراین بیاض مسطور است، با
شیوه رسمالخط فارسی امروز، بازنویسی شده و سپس اصل دست نبشته به صورت عکسی ارائه
گردیده است و سرانجام، دیگر بازخوانیها و بازنویسیها این متن که به وسیله دو تن
از پژوهندگان، مرحوم دکتر قاسم غنی و آقای محمد شیروانی انجام گردیده و انواع خطاها
در آنها راه یافته، مورد نقدوبررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
"هنوز صورت مصلحتی بر صحیفه ضمیر مرتسم نشده که هاتف غیب اتمام آن را نداء انجاح میدهد و بیرنگ استخلاص مملکتی بر لوح خاطر متنقش 1 نگشته که ملهم صواب، حصول آن را بقبول حسن تلق مینماید و افواج دولت، ادارک آن امنیه را بر وفق بغیه دو اسبه استقبال میکند؛و ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء و الله ذوالفضل العظیم[حدید/21]و مصداق این مقال و برهان این حال، آنکه چون در کنف 2 حیاطت ربانی و کهف کلائت یزدانی جل جلاله و عم نواله عزیمت توجه، بر صوب عراق مقرر فرمودیم و به مبارکی و طالع سعد به ظاهر اصفهان رسیدیم و حومه آنجا مرکز رایات نصرت پیکر گشت و برادر اعز اکرم امجد ارشد اشجع انجد صفدر کامکار پیر و زبخت دولتیار عضد الیمین محمود ابقاه الله تعالی کیفیت نزول مبارک معلوم کرد، همانا ملقن عنایت و هدایت الهی که مفید الطاف و مفیض عواطف نامتناهی است معنی آیه الم یأن للذین آمنو ان تخشع قلوبهم لذکر الله و ما نزل من الحق[حدید/16]به فهم او رسانید و به صدق فراست وفور کیاست، دقایق این موعظه حسنه دریافت و از راه تدبر و تفکر، فواید آن بر او مکشوف شد و به حقیقت دانش که الرجوع الی الحق خیر من التمادی فی الباطل اصلی معتبر و بابی معظمست و وقتی به کرامت دو جهان و سعادت جاودانی فایز خواهد بود که تحری رضای ما را تالی فرایض داند و متابعت آراء عالم آرای را از روی یکدلی نصب العین سازد و امر و اشارت ما را در سرا و ضرا و شدت و رخا امام و مقتصدی و دلیل و راهنما گرداند، بنابر وثوقی که به کمال تعطف و مهربانی و اعتمادی که بر شمول اشفاق و حفارت جبلی ما حاصل دارد، از راه اعتذار درآمد و از سر بصیرت تمام پای در دایره استعطاف نهاد و به تحدید دست در دامن محبت اصلی که حبل متین آن به هیچ تأویل قطع نمیتوان کرد زد و به اذیال رأفت فطری که من المهد الی العهد آن عزیز برادر را مبذول و مبسوط داشتهایم تشبت نمود و به حکم ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم[رعد/16]در باطن خود تغییری کرد که آثار آن در اندرون مبارک ما ظاهر شد و سلسله اخوت را به سر انگشت لطایف معذرت چنان تحریک داد که به مسامع استرضا اصغا کرده مرضی و مشکور و مسموع و مقبول فرمودیم و هر غبار وحشتی که دراین مدت برحواشی خاطر کیمیا خاصیت نشسته بود، به کلی برخاست و سوء ظن به حسن یقین مبدل گشت و طمأنینه در مقابل ریبت قرار گرفت؛چنانچه از طرفین هیچ کدورت نماند و موارد و مشارب برادری و مناهل و مشارع کهتر مهتری از مجموع شوایب صافی شد و به صفاء اول باز رفت، به نوعی که امید واثق و رجاء صادق که بعد الیوم اساس آن چون جهات ست پایدار و مانند سبع[نبأ/12]شداد استوار باشد."