چکیده:
حقیقت در یونانی آلثییابه معنی نامستوری، ناپوشیدگی و کشف است.این واژه
هفتبار در نیمه اول شعر پارمنید آمده است، در این مقاله ضمن بررسی معانی
مختلف«حقیقت»نشان میدهیم که این واژه در همه جای آن به معنای کشف و نامستوری نیست
و ضرورتا همیشه مترادف«وجود»نمیباشد.بلکه فقط در عبارت«قلب بیلرزش و گردگرد
حقیقت»واژه آلثییا، به شرحی که خواهد آمد، به معنای وجود میباشد.در عوض هنگامی که
پارمنید به بیان چگونگی پیدایش هستی و یا«جلوه نمودن تکثر» میپردازد، از
واژه«حقیقت»استفاده نمیکند، بلکه واژه آتش(نور)که کشف و تجلی ذاتی آن است را به
کار میبرد.در دو بخش این مقاله به بررسی این دو مطلب میپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"میگوید چون از دروازه روز و شب که الهه عدل بر آن نگهبان است، گذشت، ایزدبانو(الهه خرد)به شاعر گفت که باید همه چیز را بیاموزد، یعنی:1-قلب بیلرزش و گردگرد حقیقت، 2-چگونه تکثر(چیزها)جلوه و خودنمایی میکند.
3-«پس من به سخن گفتن آغاز میکنم، تو سخنان مرا گوش فرا دار و به یاد بسپار!به تو میگویم دو راه پژوهش کداماند، نخستین:چگونه هست و اینکه نبودنش ممکن نیست این راه شایسته اعتماد است، زیرا از حقیقت پیروی میکند.
پس مفهوم حقیقت در این بیت را میتوان چنین دانست:در اینجا به سخن خود درباره حقیقت وجود، یعنی نشانهها و راه آن و نیز باور حقیقی درباره آن، پایان میدهم.
از اینرو در نیمه دوم شعر، یعنی هنگامی که ایزدبانو چگونگی پیدایش هستی، نمودار شدن و پدیدار شدن چیزها را برای شاعر باز میگوید، دیگر واژه«الثییا»به چشم نمیخورد، زیرا ایزدبانو دیگر به مقایسه راه میرندگان، یا پندار ایشان با راه حقیقی و گفتار حقیقی درباره وجود نمیپردازد[جز در آغاز نیمه دوم].
این نخستین راه پژوهش است که تو را از آن باز میدارم، و همچنین از آن راه دیگری که میرندگان هیچ ندان، دو سره در آن سردرگماند، زیرا بیچارگی، اندیشه سرگردان را در سینههایشان رهبری میکند و اینسو و آنسو برده میشوند، هم لال و هم کور و حیرتزده، قومی نامصمم که هستی و نیستی برایشان هم همان به شمار میروند و هم نه همان و همه چیز را نزد ایشان راهی معکوس است.
بدینسان همه اینها نامهاییاند که میرندگان(آدمیان)با اعتقاد به حقیقی بودن آنها نهادهاند:پیدایش و از میان رفتن، هستی و نیستی، جا عوض کردن و دگرگون شدن رنگ درخشان!اما چون واپسین حد یافت میشود، پس از هرسو کامل است، همانند پیکر کرهای به زیبایی رگه شده که از مرکز به همهسو یکسان است."