چکیده:
یکی از آزمونهایی که برای بررسی کارکردهای شناختی در سالهای اخیر مورد استفاده
فراوان قرار گرفته آزمون بازشناسی حافظه است.در این آزمون محرکهای دیداری یا
شنیداری، با فاصله زمانی مشخص به آزمودنی ارایه میشود؛سپس محرکهای ارایه شده با
محرکهای مشابه مخلوط شده و از آزمودنی خواسته میشود که به بازشناسی محرک قدیمی،
از محرکهای جدید بپردازد. تجربه و تحلیل آماری اینگونه آزمونها به صورت سنتی با
استفاده از آزمونهای t ، تحلیل واریانس یکطرفه، تحلیل واریانس دوطرفه و
تحلیل واریانس، با استفاده از اندازههای مکرر، بر مبنای تعداد پاسخ صحیح بین دو یا
چند گروه تجربی و گواه انجام شده است.تحقیقات جدید نشان داده است که استفاده از تعداد پاسخ صحیح که از آن، به حساسیت
آزمودنی?dتعبیر شده، نمیتواند تنها معیار ارزیابی در اینگونه تحقیقات باشد و
گاهی محقق را در نتیجهگیری دچار اشتباهات فاحش میکند.بنابراین، پیشنهاد شده است
که در اینگونه موارد، از روش آماری علامتیابی، قبل از استفاده از روشهای آماری
یاد شده استفاده شود.براساس این نظریه، علاوه بر حساسیت پاسخ (?d) عامل مهم
دیگری، به نام«سوگیری پاسخ»(بتا ?B) که از تمایل آزمودنی به
گفتن«بله»یا«خیر»شکل گرفته؛صرف نظر از نوع آزمون میباشد، و این عامل میتواند
نتایج تحقیق ا تحت تأثیر قرار دهد.بنابراین، لازم است که نمرات خام قبل از هرگونه
تجزیه و تحلیل آماری، به نمرات معیار ?d و ?B تبدیل شود.براساس این روش
آماری«حساسیت پاسخ بالا»، بیانگر حساسیت یا توانایی بالای آزمودنی در جداسازی
محرکهای قدیمی از محرکهای جدید میباشد. همچنین، «سوگیری پاسخ بالا»(نمره ?B
بالا).بیانگر میزان محافظهکاری آزمودنی در قبول بازشناسی محرکهای جدید میباشد
و برعکس، نمره«سوگیری پاسخ پایین»، بیانگر پذیرش آسان، در بازشناسی محرکهای جدید
میباشد و راهبردی نادرست از سوی آزمودنی محسوب میشود.در مجموع، مفید بودن این روش
آماری در تحقیقات مربوط، به وسیله بسیاری از محققان مورد تأیید قرار گرفته
است(مثال، هالی و همکاران، 1994).در این مقاله، پس از ارایه تعریفی از حافظه بازشناسی، روشهای علمی سنجش آن مورد
بحث قرار خواهد گرفت.سپس عناصر اصلی روش آماری علامتیابی (TDS) که عبارت از:
mralA eslaF,noitcejeR tcerroC,tiH,ssiM میباشد، معرفی و روش محاسبه ?d
و ?B توصیف خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"منظور از حافظه ابتدایی آن است که وقتی از آزمودنی خواسته میشود تا محرکهای ارایه شده را به خاطر بسپارد و سپس ارایه نماید؛این احتمال وجود دارد که آن دسته از محرکهایی که ابتدا ارایه شدهاند، بیشتر به یاد آورده شوند.
برای کنترل حافظه ابتدایی و یا حافظه اخیر که به صورت تصنعی نتایج تحقیق را تحت تأثیر قرار میدهند، پیشنهاد شده است بهطوری که پس از ارایه محرکهای قدیمی(یا اصلی)یک وظیفه فرعی که جزء هدف آزمون نیست، به آزمودنی ارایه شود.
حاصل سخن آنکه، در این روش از این نقطهنظر که محرکها بهطور یکسان به آزمودنیها ارایه میشوند، ایرادی بر آن نیست؛لیکن از این نقطهنظر که ارایه محرکهای هیجانی به صورت تراکمی، میتواند ایجاد حالتهای هیجانی کند و براساس تحقیقات پیشگفته، حالتهای هیجانی میتواند حافظه را تحت تأثیر قرار دهد، این روش مورد ایراد واقع شده است.
بار دیگر این نگرانی وجود دارد که آیا آن چه که سنجیده شده، واقعا حافظه افراد بوده استیا اینکه نتایج تحقیق در اثر سوگیریها ایجاد شده در حافظه افراد، تحت تأثیر قرار گرفته است؟اما روش پژوهش برتری نیز در این خصوص ارایه شده که در زیر به معرفی آن میپردازیم.
این بدان معنی است که در تهیه یک آزمون حافظه بازشناسی، بهویژه هنگامی که سنجش محرکهای هیجانی مورد نظر میباشد، لازم است تا متناسب با محرکهای هیجانی، از محرکهای خنثی نیز استفاده شود.
این واکنشها به قرار ذیل هستند:واکنش اول؛دیدن محرک قدیم و انتخاب جواب«بلی»:محرک ارایه شده جزء محرکهای اصلی است و آزمودنی درست پاسخ داده است."