چکیده:
حماسه،شعر حماسی و شاهنامه- بزرگترین اثر حماسی ایران-،از موضوعات اساسی زبان و ادبیات فارسی است که در کتابهای ادبیات فارسی دورهی دبیرستان، حداقل دو درس در هر پایه،به بخشهایی از آنها اختصاص یافته است.این مقاله میکوشد به دو شخصیت حماسی قابل مقایسه با اسفندیار،یعنی آشیل و بالدر، بپردازد.در مقدمهی درس دوم ادبیات فارسی-سال سوم علوم انسانی-به این دو حماسه اشاره گردیده و در خودآزمایی اول همان درس،وجوه شباهت این شخصیتها مورد سؤال واقع شده است.
خلاصه ماشینی:
"»(رزم رستم و اسفندیار،56) آشیل و بالدر نیز دو شخصیت اسطورهای در دو قوم مختلف هستند که از نظر رویینتن بودن یا به عبارتی آسیبناپذیر بودن-جز در یک نقطهی بدنشان-با اسفندیار مشابهت دارند.
و اما در مورد ایلیاد،که عمدهترین قهرمان آن آشیل است،باید گفت با آنکه نبرد تروا با ربوده شدن هلن(توسط پاریس و بردن او به تروا)آغاز میشود اما عامل و جنگافروز واقعی این جنگ آشیل است.
اما،بعد از آگاهی از کشته شدن پاتروکل (به تصویر صفحه مراجعه شود) به دست هکتور،آشیل خشمش را نسبت به آگاممنون وامینهد و بیدرنگ به نبرد روی میآورد و با استفاده از جنگافزارهایی که «هفائیستوس»آهنگر آسمانی و خدای صنعت، به خواست تتیس برای او ساخته است به رویارویی با هکتور میشتابد.
آشیل سه بار او را گرد دیوار تروا دنبال میکند و او مقاومت میکند اما کشته میشود و خدای آپولون نیز نمیتواند او را از چنگال مرگ نجات دهد.
بیشترین وجه شباهت این شخصیتهای اسطورهای،یعنی اسفندیار، بالدر و آشیل آسیبناپذیر بودنشان است،آن هم فقط یک نقطه از بدنشان و همان نقطه نیز باعث مرگشان شده است.
جاماسب کشته شدن اسفندیار را به دست رستم پیشگویی کرده است:بدو گفت جاماسب کای شهریار تو این روز را خوار مایه مدار ورا هوش در زاولستان بود به دست تهمپور دستان بود (شاهنامه،ج 3،220) بالدر نیز در رؤیایی وحشتناک مرگ خود را به خواب میبیند و آشیل نیز از مادرش«تتیس» میشنود:«سرنوشت تو کوتاه است و زمانی بس اندک خواهد پائید."