چکیده:
آنطور که اغلب تصور شده،باستانشناسی دانش یکدست و واحد با مرزها و منطقههای موضوعی شفاف و روششناسی نظری و عملی مشخص و روشنی نیست.مسئلههای مطرح شده در آن نیز چنیناند؛هم توصیفی و تحلیلی طرح میشوند،هم تبیینی و تفسیری ره میسپارند.هم،رنگ تفسیر را بر چهره دارند،هم لعاب تأویل را بر تن پوشیدهاند.تداخلها و دادوستدهای چند ضلعی و گستردهء باستانشناسان با عالمان و پژوهشگران رشتهها و دانشهای دیگر اعم از تاریخی و انسانی و اجتماعی و یا طبیعی و حوزههای فکری و معرفتی دیگر به ویژه فلسفه و منطق و ریاضیات و فلسفههای علم و معرفتشناسی،تفکیک و تحدید منطقهها و مرزهای موضوعی و روششناسی دانش باستانشناسی را از رشتهها و دانشهای دیگر،سخت پیچیده و دشوار و در برخی موارد نیز ناممکن کرده است.
خلاصه ماشینی:
لذا وقتی که از کاستیها و محدودیتها و موانع تجربی دانش باستانشناسی و یا درجه و دامنهء مشاهده و آزمونپذیری () منابع مورد مطالعهء باستانشناسان سخن میگوییم،اینطور نیست که گمان رود میتوان به آسانی میان دانش باستانشناسی و رشتهها و دانشهای دیگر خطکش نهاد و مرزها و منطقههای موضوعی و نوع مسئلههای مطرحشده و همچنین روشها و راهکارهای گزیده و به خدمت گرفتهشده در باستانشناسی را از قلمرو موضوعی و نوع مسئلهها و روششناسی علوم دیگر به دقت از هم تفکیک و مرزبندی کرد و خطوط مرزی یکی را از دیگری به صراحت و صرافت بازشناخت و با اعلام نظر قطعی باستانشناسی را در زمرهء این علم تجربی و تعلیلی و یا آن دانش و معرفت تعقلی و تدلیلی و یا آنکه این یا آن رشتهء نقلی و روایی جای داد و به اتّفاق آرا رسید و پذیرفت که باستانشناسی چنین است و چنان است.
در اینکه منابع باستانشناسی (archaeological sources) به ویژه آن بخش که اصطلاحا شواهد و بقایای مادی تلقی شدهاند،تجربی و یا به مفهوم دقیقتر،مشاهده پذیرتر (observable) از یک متن تاریخی یا روایی هستند،تردید نیست؛لکن وقتی همین منابع اعم از دادههای مشهود (observable data) و بودههای مفقود (factslost) با منابع و ابژههای مورد مطالعه عالمان طبیعت مقایسه میشوند،متوجه میشویم باستان شناسان با چه دشواریها و موانع جدی بر سرراه و محدودیتهای تجربی منابع مورد مطالعه و ناکامیهای معرفتی مواجه بوده و با چه معضلاتی دستوپنجه فشردهاند.