خلاصه ماشینی:
"چه کسی میتواند منکر شود که حفظ ایران در آن دورهای که ترکهای عثمانی چشم طمع به این آب و خاک-یا،دستکم،بخشهای شمالی و شمال غربی آن-داشتند،این برادران غیور آذربایجانی ما بودند که برنامههای آنها را نقش بر آب کردند؟حال،آیا انصاف و روشنبینی است که مخالفتهای محلی نسبت به برنامههایی تجزیهطلبانه منتهی از لونی دیگر را نادرست جلوه دهیم و با صفاتی منفی به تصویر کشیم؟ بدیهی است احتمال دارد که افراد یا گروههایی سازمانیافته از وطندوستان محلی به نوعی از کمکهای مالی یا نظامی رجال آذربایجانی مقیم مرکز یا دولت مرکزی نیز بهرهمند بودهاند.
اما این امر چه عیبی داشتهاست؟چطور است که کمکگرفتن آشکار و مخفی«دمکراتها»از خارجیان عیبی نداشته ولی کمکگرفتن مبارزان و مقاومان محلی از هموطنان خود نادرست و خیانتآمیز بوده است؟بدیهی است احتمالا«اشراری»نیز وجود داشتهاند که از آب گلآلود ماهی میگرفتهاند،اما آیا میتوان گفت که«دمکراتها»فاقد اشرار بودهاند؟پس این همه ظلم و آدمکشی و زندان و شکنجه و غصبکردن مال دیگران را-که دکتر زریاب و امثال او میگفتند و میگویند-چه کسی مرتکب میشد؟ فرقه دمکرات آذربایجان از«اقلیت تحت ستم»سخن میگفت و همگنان موجود آن فرقه هنوز هم این عبارت«شیرین»را تکرار میکنند.
اما خودبهخود این سؤال مطرح میشود که کردهای ایران به چه منطقی باید به آن وضعیت آشفته بپیوندند؟کموبیش روشن است که اگر همین امروز نیروهای امریکا و«متحدان»آن عراق را ترک کنند،چه وضعی در کل عراق-و طبعا در کردستان عراق-پیش خواهدآمد."