خلاصه ماشینی:
"مرور این شرایط تاریخی نه فقط برای فهم نکات دقیق در مورد فرایند تشکیل و بهبود درک ساندینیستها از نقش مردم عادی در شکست گاردهای سوموزایی و پیروزی انقلاب نیکاراگوئه مهم است بلکه به فهم بهتر نتایج و کاربردهای نظری و فلسفی مشارکت عمومی در رابطه میان رهبری و توده مردم و در شکلگیری سازمان اجتماعی دموکراسی مشارکتی بعد از پیروزی انقلاب کمک میکند.
رابعا، چون ساندینیستها پایگاه نهادی ضعیفی برای تشکیل هژمونی خلقی در مخارا و جمعیتهای مشابه آن داشتند-به این دلیل که اکثر سازمانهای بسیجی تحت رهبری تعداد معدودی از نخبگان محلی در آمده و حامی منافع آنان شده بودند، تعاونیهای کشاورزی ایجاد نشده و کلیسا نیز خارج از حیطه کنترل ساندینیستها بود و تبلیغات ضد انقلابی که مورد قبول این گونه جمعیتها قرار گرفته آموزش به طور کلی و آموزش بزرگسالان را به خصوص به عنوان برنامه تبلیغاتی سیاسی مورد حمله قرار داده بود-تنها نهادی که توانش آن را داشت تا به آنها برای سازماندهی و بسیج این جمعیتها کمک کند طبقه اجتماعی بود.
همچنان که آنها هنگام قیامهای مردمی متقاعد شدند که در واقع این خود مردماند که حکومت خودکامه سوموزایی را به کمک چریکها واژگون میکنند، به همان نحو نیز متقاعد شدند که مردم نیکاراگوئه میتوانند جامعه نوینی بسازند، نه تنها از طریق حکومت و افکار سیاسی ساندینیستها، بلکه و مهمتر، از طریق مشارکت فعال خودشان در فعالیتهای انقلابی ولی با الهام از جبهه ساندینیستها 36 یک نتیجه مهم این شناخت بالا رفتن خودآگاهی ساندینیستها در این مورد بود که قدرت متشکله آنها از خودشان سرچشمه نمیگیرد بلکه از مردمی که به آنها قدرت و اختیار استفاده از آن را دادهاند سرچشمه میگیرد."