چکیده:
تعدادی از سفرهای ایرانی که در دوره قاجار به خارج از کشور اعزام شده بودند، شرح ماموریت خود را به رشته تحریر کشیدند. اما، همه این گزارش ها به کشورهای بزرگ اروپایی مانند روسیه ، فرانسه، آلمان، بریتانیا، اتریش و بعدها ایالات متحده مربوط است. در نتیجه، شرح ماموریت هدایت به خیوه که در سفارت نامه خوارزم ارائه شده، در بافت تاریخ دیپلماسی ایران، و قدرت رو به افول آن در این دوره موردی استثنایی است.
هدایت، اولین فرستاده ایرانی نیست که به نگارش ماجراهای سفرش اقدام کرده باشد. چهار دهه پیش از ماموریت او، میرزا ابوالحسن خان ایلچی به بریتانیا (1224 ق. / 1809 م.) و روسیه (1229 ق. / 1814 م.) اعزام شد تا پیام فتحعلی شاه (1250-1212 ق. / 1834-1796 م.) را به شاه جورج سوم، و تزارآلکساندر اول برساند. ایلچی، مکتوباتش را دردو کتاب تحت عناوین حیرت نامه سفرا و دلیل السفرا گرد آورد.
دو فرستاده ایرانی دیگر که پیش ازهدایت شرح سفرشان را نگاشته اند، عبارت اند از میرزا صالح شیرازی که در سال 1241 ق. / 1826 م. به فرانسه و انگلستان اعزام شد و میرزا حسن خان ناظم الدوله آجودان باشی که پیام محمد شاه (1263-1249 ق. / 48-1834 م.) را در سال1838به سلطان عثمانی و پادشاهان اتریش، فرانسه و بریتانیا تسلیم کرد.
ماموریت ایلچی، شیرازی وآجودان باشی، به کشورهای اروپا بود؛ اما مسئولیت هدایت، عزیمت به خان نشین نیمه مستقل ترکستان بود که خارج از حوزه کشورهای همسایه، کسی از وجود این منطقه آگاه نبود. خان نشین خیوه که خوارزم نیز نامیده می شد، تا اواسط قرن هیجدهم بارها به طور متناوب به خراجگزار و تحت القید دولت ایران تبدیل شده بود. آخرین باری که ایران خیوه را تصرف کرد، در سال 1740 و در زمان نادر شاه افشار بود. اما پس از مرگ نادر، این خان نشین به صورت خود مختار اداره می شد.
سیاحان اروپایی که قصد سفر به ایران داشتند، نه ترکستان، بلکه قفقاز را به عنوان مسیر حرکت خود به ایران انتخاب می کردند. در نتیجه، خیوه مانند دو امیرنشین دیگر آسیای مرکزی، تا تصرف آن از سوی روسیه در اواخر قرن نوزدهم، منطقه ای دست نخورده وغیر امن برای اروپاییان به شمار می آمد. موانع طبیعی مانند قره گوم (خاک سیاه) که اطراف خیوه را دربر گرفته بود، و نیز بی میلی مردم خوارزم به همزیستی با خارجیان، دنیای خارج را از شناخت یکی از سنتی ترین جوامع موجود شرق محروم کرد. بنابراین، نوشته های هدایت در سفارت نامه خوارزم، منبع اطلاعات منحصر به فردی در خصوص جامعه ای دورافتاده و بسته است. به علاوه، این کتاب، برای کسانی که به تحقیق در خصوص منشای تاریخی روابط بین منطقه ای ناحیه خزرعلاقه مندند، منبع با ارزشی به شمار می آید ...
خلاصه ماشینی:
"این کتاب، ویژگیهای قابل توجهی دارد:جزئیات مفصلی درباره شهرها و روستاهایی که د مسیر تهران-استرآباد در سواحل خزر، و از آنجا تا خیوه واقع شدهاند، در آن ارائه شده است؛به علاوه نویسنده درباره دو امیرنشین دیگر آسیای میانه، یعنی امیرنشین بخارا و خاننشین خجند نیز، که فرصت دیدار از آنها را نداشت، توضیح مختصری ارائه کرده است.
او یک بار این نکته را با خان مطرح کرد و گفت که در تهران در هر محلهای چندین پزشک به کار طبابت مشغولاند اما در خیوه فقط یک طبیب برای بیماران وجود دارد که آن هم افسر ایرانی و اسیر جنگی بود که در انتظار بازگشت به کشور خود به سر میبرد(همان).
گلایه خان از آن بود که با توجه به اینکه خود فرستادهای به ایران اعزام کرده و شاه ایران نیز هدایت را به خوارزم فرستاده است، هنوز تحرکاتی در استرآباد صورت میگیرد و نیروهای ایرانی تحت فرماندهی حسام السلطنه-عموی شاه و والی کل خراسان- در اطراف سرخس خودنمایی میکنند.
منابع روسی مؤید آن هستند که چنین تمایلاتی تا زمان فروپاشی خاننشین خوقند، در سال 1865، به تزار گزارش داد که امیر بخارا میخواهد از مسائل خوقند سوء استفاده کند و اگر او به شهر نزدیک نشده بود، این شهر به دست بخاراییها سقوط کرده بود(دان کاسه، 1884-1867:به نقل از الورث 1989:132-131).
نیروهای نظامی خان، بسیاری از اسرای جنگی و غیر نظامی ایران را صرفا برای نمایش آنها در خیابانها و میادین و نیز به منظور تحقیر دولت و فرستاده ایران، به داخل شهر خیوه آورد(هدایت:1356:58-56)."