چکیده:
تاریخ ایران، فراز و نشیبهای زیادی داشته است؛و به تبع آن، زنان نیز از لحاظ
منزلت فردی و اجتماعی اوج و افولهای متعددی داشتهاند.اسناد تاریخی موجود در خصوص
منزلت زنان قبل از روی کار آمدن مادها مبهم است.در این اسناد، گاه زنان بالاتر از
مردان معرفی شدهاند.اما تاریخ مدون زیر سه هزار سال گویای آن است که ضمن تفوق
مردان در کل دوران یاد شده هر گاه جامعه از رونق و سیاست از اعتلا برخوردار بوده،
منزلت زنان بالا و هر گاه جامعه در سراشیبی قرار داشته، منزلت زنان نیز افول کرده
است.در دوران هخامنشیان و ساسانیان، زنان از منزلت نسبتا بالایی برخورداد بودهاند
تا حدی که در دوره ساسانی به پادشاهی رسیدهاند.در دوره مغول از منزلت زنان به شدت
کاسته و زنان زیادی به عنوان کالا در داد و ستد جنسی قرار گرفتند.
مشاهدات تاریخی همچنین نشان میدهد که بر اساس تقسیم کار اجتماعی هر گاه زنان
فرصت حضور مثبت اجتماعی یافتهاند، منزلتشان رشد کرده است و در زمانهایی که احساس
نیاز به نقش اجتماعی آنان کم شده، اعتبار پایینی داشتهاند.به هر صورت، در اغلب
زمانها زنان در بین همه اقشار سکاندار خانواده بودهاند و نوع نگرش به آنان در
طبقات بالای سیاسی و فرهنگی جامعه عمدتا مثبت بوده است.منزلت زنان در کلیه
اقشار متکی به اقتصاد(چه بالا و چه پایین)، پایین ارزیابی شده و در دوران معاصر
که نقش اقتصادی-اجتماعی زنان تا حد زیادی تثبیت شده است، به طور کلی منزلت بالایی
داشتهاند.منزلت بالاتر عموما با تأدیه حقوق بیشتر همراه بوده و منزلت پایینتر
تضییع حقوق بیشتری از آنان را به دنبال داشته است.
در مقاله حاضر سعی شده است جریان رشد و افول منزلت زنان همراه با علل و
زمینههای سیاسی، فرهنگی و اقتصادی آن در طول تاریخ ایران بررسی و ارزیابی شود.
خلاصه ماشینی:
"در تاریخ ایران بعد از اسلام-برای مثال، در دوران سلجوقیان و مغول- تجمع زنان در مساجد، یکی از راههای معمول و پذیرفته شده جامعه بوده؛مسلما حضور در جمع زنان، خود سبب مطلع شدن از اوضاع و احوال یکدیگر و اجتماع بوده است.
نقش زنان در نظام اقتصادی در اکثر کتابهای مختلف تاریخ که درباره ایران نگاشته شده، هنگامی که از زنان صحبتی به میان آمده، به طور عمده از زنان طبقات بالای اجتماع و به خصوص دربار شاهان و امرا نام برده شده و به ندرت از زنان طبقات پایین اجتماع و فعالیت های آنها ذکری به عمل آمده است.
از دیگر زنان شاعر این دوره که توانایی و ذوق شاعرانه خود را در خدمت نهضت مشروطه قرار دادهاند، میتوان از نیم تاج سلماسی-که ظاهرا از اهالی آذربایجان بوده است -نام برد(مؤید ثابتی، 1350:ص 80).
برای مثال، در دوران انحطاط اخلاقی زمان مغول، اوحدی مراغهای درباره تربیت دختران نظر منفی داشته و معتقد است که با نیاموختن آنان، از فساد اخلاق جلوگیری میشود(صدیق، 1342:217)و یا جلال الدین دوانی، 1پس از استیلای مغول مینویسد: و در تربیت دختر آنچه لایق ایشان باشد، از ملازمت خانه و مبالغه در حجاب و عفت و حیا و خصال که در زنان رفت، ترغیب باید نمود و هنرهای لایق آموخت و از خواندن و نوشتن به کلی منع باید کرد و چون به حد شوهر رسند، در تزویج ایشان با کفوی تعجیل باید نمود."