چکیده:
موضوع این مقاله بررسی رضایتمندی شغلی کارکنان یکی از سازمانهای اداری استان
فارس است.برای این منظور، در این مقاله این نکته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است
که افراد با خصوصیات فردی، انگیزهای و موقعیتهای اقتصادی-اجتماعی متفاوت در جریان
کار تا چه اندازه با دیگران همبستگی دارند؛تا چه حد مسؤولیتپذیر میباشند؛به چه
منظور در تصمیمگیریها مشارکت میکنند و به چه میزان نسبت به شغل خود بیگانه
هستند.سپس تأثیر مجموعه این عوامل بر رضایتمندی کارکنان در سازمان بررسی شده است.در
این پژوهش ابتدا تأثیر متغیرهای واسطهای(همبستگی گروهی، مسؤولیتپذیری، ...)بر
متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفت.روش تحقیق، پیمایشی و جامعه آماری کلیه کارکنان
یکی از سازمانهای استان فارس بود.در تجزیه و تحلیل دادهها از تکنیکهای آماری
پیشرفته(تحلیل واریانس و رگرسیون چند متغیره)استفاده شد. بر اساس یفاتهها، متغیر
مشارکت در تصمیمگیریها تأثیر مثبت و زیادی بر رضایتمندی شغلی داشته.همچنین هر چه
بیگانگی از کار و محیط در سازمان بیشتر بوده، رضایتمندی شغلی کاهش یافته است.بین
مسؤولیتپذیری و متغیر وابسته رابطهای مثبت و معنیدار وجود داشته است.هر چه فرد
از همبستگی گروهی بالاتری در سازمان برخوردار بوده، از شغل و سازمان خود راضیتر
بوده است.متغیرهای مستقل(مانند سن، جنس، ...)به طور مستقیم رابطه معنیداری با
متغیر وابسته نشان ندادهاند.اما دو متغیرتمایل به کار دیگر در سازمانونگرش نسبت به عملکرد سازمانبا
رضایتمنمدی شغلی رابطه معنیداری داشتهاند.
خلاصه ماشینی:
"برای این منظور، در این مقاله این نکته مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است که افراد با خصوصیات فردی، انگیزهای و موقعیتهای اقتصادی-اجتماعی متفاوت در جریان کار تا چه اندازه با دیگران همبستگی دارند؛تا چه حد مسؤولیتپذیر میباشند؛به چه منظور در تصمیمگیریها مشارکت میکنند و به چه میزان نسبت به شغل خود بیگانه هستند.
آنچه در بررسیهای سازمانی لازم و ضروری است ابعاد چهارگانه همبستگی گروهی، احساس بیگانگی نکردن، مسؤولیتپذیری و مشارکت در تصمیمگیریها در یک سازمان است که استخدام شوندگان را به عنصر تأثیر مثبت و منفی بگذارند که از طریق برپاداری چارچوب نظری نسبتا جامع با الگویی خاص و استنتاج اصول بدیهی میتوان به فرضیههای قابل آزمونی رسید که حاصل آن معنیدار بودن یا نبودن روابط بین متغیرهای مورد نظر خواهد بود.
از بین 5 متغیر پذیرفته شده(معنیدار)، هیچ متغیری مربوط به ویژگیهای فردی کارکنان نظیر جنس، سن، شغل، سابقه کار و امثال آن نبوده است، بلکه بیشتر متغیرها مربوط به عوامل درونی(میزان مشارکت در تصمیمگیریها، مسؤولیتپذیری و تعهدکاری)یا رضایت عمومی از کار(کنس متقابل بین رفتار درونی و بیرونی، همبستگی گروهی، بیگانگی از کار)و یا نگرش نسبت به عملکرد سازمان بوده است.
دو فرضیه مستقیم تأثیر متغیرهای مستقلتمایل به کار دیگری در سازمانونگرش نسبت به عملکرد سازمانبر متغیر وابسته(رضایتمندی شغلی)نشان داد که رابطه معنیداری در این دو زمینه وجود دارد به دیگر سخن کسانی که بین وظیفه واگذار شده به آنها و لیاقت و شایستگی خود ارتباطی دیدهاند، از کاری که فعلا در سازمان انجام میدهند راضیاند و در مقابل و بر عکس، رضایتمندی آنهایی که از موقعیت فعلی خود راضی نبودند، کمتر است و به همین لحاظ است که این گروه دوم تمایل به تعویض کار و وظیفه خود در سازمان دارد."