چکیده:
به جرأت میتوان گفت که تا اواسط قرن هیجدهم میلادی شاخص امید زندگی در بدو
تولد(شانس متوسط زندگی برای یک نوزاد)در هیچ کشوری به رقمی بالاتر از 35 سال
نرسیده بود.در اواسط قرن نوزدهم شاخص امید زندگی در تعدادی از کشورهای اروپای غربی
و شمالی به 40 سال رسید.اکنون در تمام کشورهای پیشرفته صنعتی امید زندگی به رقمی
بیش از 70 سال رسیده است.این افزایش بیسابقه در امید زندگی در مدتی نسبتا کوتاه
را از مرحله انتقالی مرگ و میر نام نهادهاند.معمولا در طی مرحله انتقالی علل مرگ
و میر از بیماریهای عفونی و انگلی(برونزا)به بیماریهای غیرعفونی و انگلی
(درونزا)تغییر مییابد.بدین ترتیب مرحله انتقالی مرگ و میر ملازم با انتقال
اپیدمیولوژیک است.از آنجایی که تعریف و اندازهگیری مرگ و میر پیچیدگی چندانی
ندارد، شاخصهای مرگ و میر و علل فوت مدتها در ارزیابی وضعیت بهداشت به طور
بلامنازع به کار گرفته میشدند.در چند دهه اخیر صاحبنظران شاخصهای مرگ و میر را که
معرفهای غیرکافی برای ارزیابی وضعیت بهداشتی هستند، مطرح و درباره آن بحث
کردهاند و این نظر که اتکا به شاخصهای مرگ و میر به تنهایی نمیتواند ارزیابی
درستی از وضعیت بهداشتی به دست دهد، تقویت شده است.چنین روندی منجر به آن شد که
ابعاد مرتبط با اختلال در سلامتی(بیماری، ناتوانی و معلولیت)در مطالعات، تحقیقات و
برنامهریزیهای بهداشتی به طور فزایندهای مورد توجه قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"نرثروپ 2 به مسایل مرتبط با آمارهای گزارش شده در مورد«اختلال در سلامتی»و علل مرگ و میر اشاره میکند و در این زمینه سه محور اساسی را تشخیص میدهد:1)«اختلال در سلامتی»از یک بیماری ممکن است زمینهساز علت فوت و یا اختلال در سلامتی از علتی دیگر شود.
به عنوان مثال بیماری سرخک ممکن است علت واقعی فوتی باشد که 9 ماه پس از ابتلای بیمار به آن رخ دهد و علت آن را سینهپهلو، اسهال و سوء تغذیه بدانند؛2)با استفاده از آمارهای موجود در کلینیکها و بیمارستانها میتوان پی برد که استفادهکنندگان خدمات بهداشتی(افراد با درآمد و تحصیلات بیشتر)به چه بیماریهایی مبتلا میشوند، بیماریهای کشنده و یا بیماریهای مرتبط با مکانهایی که خدمات بهداشتی در آن قرار گرفتهاند(مناطق شهری)و 3)در الگوهای مرگ و میر که در اختیار برنامهریزها هست علت اساسی بسیاری از مرگ و میرها نادیده گرفته شده است، عللی همچون فقر غذایی، باروری بالا، محیط زندگی آلوده و غیر بهداشتی و رفتارهای غیربهداشتی منتج از جهل و نادانی(نرثروپ 1986، ص 139).
هرچند میزان تأثیر و سهم درمان در انتقال مرگ و میر از میزان بالا به میزان پایین به مراتب کمتر از ریشهکنی و پیشگیری از بیماریها بوده و به سه دلیل عامل درمان همواره و به طور فزاینده مهم و درخور توجه تلقی شده است: 1)فوریت و تأثیر مستقیم و مشهود آن؛ 2)پیشرفتهای فزاینده در امر درمان بیماریها و جراحی در قرن اخیر؛ 3)اشباع زمینههای تأثیرگذار از طریق ریشهکنی، پیشگیری از بیماریها در بسیاری از کشورهایی که مرحله انتقالی مرگ و میر را طی کردهاند و امید زندگی در آنها به سقف قابل حصول رسیده و یا نزدیک شده است * ."