چکیده:
امام خمینی بر تقسیمبندی قیصری بر مراتب عالم اشکال کرده،آن را از لواحق ماهیت دانسته نه و جود و اسم رحمن را مقام بسط(ظهور)و اسم رحیم را مقام قبض(بطون) وجود آورده،اسم«الله»را جمع بسط و قبض دانسته،لذا مانند فلاسفه،اسم رحمن را رب عقل اول و اسم رحیم را رب نفس کلی نمیگیرد.
جعل را متعلق به ماهیت میگیرد و در حضرت علمیه و غیر آن بین وجود و ماهیت فرقی قائل نمیشود.
در بحث«شیئیت ثبوت»میگوید:عین ممکن هرگز بوی وجود به مشامش نمیرسد و وجود واحد شخصی اطلاقی است ولی به واسطهء اسماء و صفات وصور اسماء متعدد میشود و اختلاف جواهر جنسیه را توسط جواهر فصلیه آورده نه با اعراض کلیه و دربارهء انواع حمد میگوید:حمد فعلی اظهار کمال محمود با عمل است و حمد خداوند را در آینهء تفضیلی میداند و انواع حمد را ذاتا یکی میگیرد که فقط بر حسب تکثر اسماء و صفات مختلف میشوند.
خلاصه ماشینی:
"امام خمینی در تعلیقات بر شرح قیصری بر فصوص الحکم به عنوان یکی از آن مصلحانی ظاهر میشود که هم فلسفه را قبول دارد و هم منطق و هم عرفان را،اما درصدد بیان هیچیک از آنها نسبت بلکه هدفی دیگر که همان تفاهم بین عرفان ابن عربی با معارف شیعه است،دنبال میکند؛لذا گاهی دیدگاههای فلسفی و یا عرفانی قیصری را رد کرده و در مقابل آن نظریهای جدید ارائه میدهد تا این هدف را به پیش برد.
چنانکه در اینباره میگوید6 بدان اینکه حقیقت وجود را به شرط لا یا لا به شرط شیء و غیر از اینها گرفته،این اصطلاحات از اعتبارات وارده بر حقیقت وجود نیست و چنانکه ظاهر عبارت مصنف اینگونه است،زیرا اعتبار و اخذ و لحاظ و امثال اینها از لواحق ماهیات و طبایع است و دربارهء حقیقت وجود به کار نمیرود،بلکه آنچه که نزد اهل اله مصطلح است آن جز نتیجهء مشاهدات و تجلیلات وارده بر قلوبشان نمیباشد،یا به عبارت دیگر این اصطلاحات یا بازتاب تجلیلات خداوند بر اسماء و اعیان و اکوان است،یا تجلیلات حق بر قلوب اهل الله و اصحاب قلوب و مشاهدات آنهاست(به طور خلاصه از نظر اهل الله گفته میشود: که وجود یا تجلی میکند به«تجلی غیبی احدی»که تمام اسماء و صفات در آن تجلی مستهلک است و این تجلی با«اسم المستأثر»و«حرف هفتاد و سوم»از اسم اعظم است و آن مقام به شرط لائیت است و در این مقام برای آن وجود،اسم وجود دارد."