چکیده:
از آن جا که آدمی از دو قوه نظری و عملی، سرشته شده است و هریک از این دو قوا نقش اساسی در نحوه زندگی انسان، ایفا می کنند جا دارد که پرسش شود نظر و عمل چه نسبتی با یکدیگر دارند و کدامیک بر آن دیگری تقدم دارد؟ درپاسخ به این پرسش ها فیلسوفان اسلامی و غربی پاسخ های مختلف و متعددی بیان کرده اند. در این مقاله هیدگر و ملاصدرا به عنوان دو نماینده ازتفکر فلسفی غرب و اسلامی برای پاسخگویی به پرسش های مطروحه انتخاب شده اند زیرا علی رغم برخی از مشابهت های فکری در مبانی فلسفی و انسان شناسانه، دو پاسخ متفاوت به پرسش های مذکور داده اند. هیدگر با تعریف و تبیین خاصی که از عمل و نظر دارد قایل به تقدم وجودی عمل و پراکسیس برنظر، در مقام شکل گیری معرفت آدمی است و ملاصدرا با تعریف و تبیین متفاوتی از آنچه هیدگر در باب نظر و عمل دارد قایل به تقدم وجودی و ارزشی علم و آگاهی بر عمل در مقام شکل گیری معرفت آدمی و رجحان آدمی بر دیگر موجودات است.
خلاصه ماشینی:
"1 بنابراین اگر فهم، برای هیدگر از مقوله عمل است و فهم دازاین، نوعی نحوه «هستی» دازاین است، علم و فهم متافیزیکی برای صدرا نیز مبتنی بر برهان عقلی است و مبتنی بر نظر است و ماهیت فهم نیز در نهایت به «وجود» برمیگردد اما وجود صورتی به دور از تاریکیهای عالم ماده، گذشته از اینکه اساسا بنابر تقریری دیگر به زعم صدرا علم و وجود شی، حقیقت واحد هستند.
برای هیدگر عمل، آنچنان فراگیر است که هر مقوله نظری جدید مثل علم جدید و هر مقوله عملی مثل تکنولوژی جدید از دل عمل و پراتیک، بیرون میآید اما برای ملاصدرا نظر و عمل-گو اینکه میتوانند رابطه توالدی هم داشته باشند ولی- در برابر هم هستند همانطور که فلسفه اولی در برابر اخلاق مطرح میشود و عمل برای صدرا بیشتر معطوف به رفتار و اعمال اخلاقی فردی و بعضا نیز معطوف به رفتارهای غیرارزشی و احیانا اجتماعی و عمومی است.
در انتهای این قسمت از طرح یک پرسش یا ملاحظه انتقادی به تفکر هیدگر نیز فروگذار نکنیم و آن اینکه معلوم نیست هیدگری که خود در رساله «در باب اومانیسم» تقسیم تفکر به نظری و عملی را سرآغاز انحطاط تفکر اصیل مطرح میکند چگونه میخواهد با استفاده از همان «عمل» در برابر نظر یا «عمل» مقدم بر نظر- که به هر صورت منشاء آن، تقسیم تفکر اصیل است- به تفکر اصیل باز گردد؟ آیا میتوان با همان چیزی که «منشاء» انحطاط است و بلکه «محصول» انحطاط است یعنی «عمل»، راه جدید و تازهای فرا روی متافیزیک سنتی گشود؟ و دیگران را دعوت کرد در پرتو پراتیک، به شناخت حقیقت و انکشاف حقیقت، بپردازند؟!!"