چکیده:
دیوانسالاری،چه از آن زمان که نامش به یمن تلاشهای فکورانه وبر در سیاهه علوم قرار گرفت و قرین و همنشین دو صد سالهها شد و چه از آن زمان که رسمی بینام و نشان بود،در فراز و فرود تمدنهای بزرگ،نقشی حیاتی را ایفا کرده است تا جایی که امروزه،تصور وجود یک دولت پایا و کارآمد بدون تصور وجود یک نظام دیوانی ورزیده،خیالی یش نیست.«ما در سازمانزاده میشویم،در سازمان رشد میکنیم،تربیت میشویم و بعد از مرگ به سازمان سپرده میشویم.»این،ماحصل اندیشههای باله(باله 1379)در نگاهی نقادانه به سازمان به عنوان مجرایی برای بازآیی قواعد دیوانی محسوب میشود.نظام دیوانی اگرچه در دل نظام سیاسی قرار میگیرد اما چنان بدان پیوسته و با آن همراه است که با لایهبرداری از نظام سیاسی در هر نقطهای،نظام دیوانی به سرعت رخ مینمایاند و خود را به صورت همراهی دایمی و جدانشدنی با آن آشکار میسازد.ازاینرو،بیراه نخواهد بود اگر در وارسی پیوند میان این دو،چیستی تأثیر نظام سیاسی بر نظام دیوانی و رابطه برگشتی آن را به کمند آزمون درکشیم و از رهگذر این تأمل،تعامل پیش گفته را به نقطهای برای بازاندیشی این دو نظام مبدل سازیم
خلاصه ماشینی:
"اما در نظامهای اجتمای بیثبات یا مواجه با تغییرات شتابدار دیوانسالاری با سردرگمی،بیتجربگی و تداخل حوزههای فعالیت مواجه میباشد که این امر در روند برگشتی خود نظام اجتماعی را اینگونه تحت تأثیر قرار میدهد که در نتیجه این آشفتگی و بینظمی دیوانسالاری در ارائه خدمات،گرایش عمومی به رژیمهای نظامی یا الیگارشیک افزایش مییابد چرا که دیوانسالاریهای نظامی با نظم و سلسله مراتب حرفهای خویش تا مدتی کارها را سامان میدهد.
(بهتصویرصفحهمراجعهشود) شکل 1:شمای الگوی وبر وبر بعدها الگوی پاتریونیالیسم(پدرسالاری)را برای مطالعه نظام سیاسی در کشورهای در حال توسعه بخصوص کشورهای خاورمیانه و کشورهای اسلامی بسط داد که برمبنای آن ریشه نظام سیاسی مدرن در فرهنگ مسیحیت و بن مایه نظامهای پدرشاهی را در فرهنگ دینی ابن جوامع جستجو کرد (Weber 1965) وی نوع اولیه پدرسالاری را در اقتدار یک رئیس قبیله و نوع نهایی آن را در قالب«سلطانسالاری»یا سلطانیسم بیان کرد،بوروکراسی پدرسالارانه به مثابه ابزاری در اختیار انحصاری حاکم یا خاندان وی قرار دارد و مرزهای حوزه عمومی و خصوصی،نیروهای اجتماعی و مداخله دولت مبهم و نامشخص است.
شکل 2:شمای الگوی ریگز مدل ریگز هم از انتقاد بینصیب نبوده است،آرورا خرده میگیرد که مدل جوامع منشوری ریگز«ارزشمدار»است و نیز فقط جنبههای منفی دیوانسالاری در جوامع منشوری را مدنظر قرار داده است (Heady 2001) و مونروئه (Monroe) نیز الگوی وی را شامل ایدهآل ها و (بهتصویرصفحهمراجعهشود) استانداردهایی اخذ شده از جوامعی همچون امریکا معرفی میکند (Monroe 1970) اما الگوی ریگز هنوز الگویی پیا در تحلیل پیوندهای دیوانسالاری و نظام اجتماعی-سیاسی است."