چکیده:
اهمیت حیاتی انرژی در رشد و شکوفایی اقتصاد ملی و بینالمللی باعث شده تا نفت به عنوان یکی از عناصر اصلی سیادت جهانی مورد توجه قدرتهای بزرگ قرار گیرید.بخشی عمده از این رقابتهای جهانی نفت در منطقهی خلیج فارس روی داده است.در آستانهء قرن بیست و یکم و حملات یازده سپتامبر،نفت بیشازپیش به یکی از ارکان سیاست خاورمیانهای آمریکا تبدیل شد؛ بهنحوی که دغدغههای مربوط به نفت خلیجفارس بههمراه مبارزه با تروریسم،جلوگیری از گسترش سلاحهای کشتار جمعی و مناقشهی اعراب و اسرائیل مجموعهای بسیار درهم تنیده را ایجاد کرد که در قالب استراتژی امنیت ملی ایالات متحده متجلی گردید.مقالهء حاضر درهمتنیدگی نفت خلیج فارس و استراتژی امنیت ملی آمریکا در دوران نو محافظهکاران را بررسی میکند.
خلاصه ماشینی:
"برایناساس نظام امنیتی خلیجفارس از دید ایالات متحده باید دارای خصوصیات ذیل باشد: الف-تولید باثبات نفت و تداوم طیف قیمت دو جانبهی قابل قبول برای مصرفکنندگان و صادرکنندگان خلیجفارس(هدف از این سیاست ایجاد ثبات در قیمتها بود چون جهان صنعتی به همان اندازه که در برابر افزایش قیمت آسیب پذیر است،از نوسان دائمی و بیثباتی قیمتها نیز لطمه میبیند)؛ ب-قدرت نظامی کافی برای بازدارندگی در برابر جنگهای با هدف کسب نفت خلیجفارس در برابر قدرتهای بالقوه منطقهای(که این سیاست همچنان که اشاره شد در قالب فروشهای عمدهی تسلیحاتی به دول نفتی عرب و نیز حضور مستقیم نظامی ایالات متحده در منطقه،تعقیب میشود)؛ ج-ساز و کارهای سیاسی یا نظامی برای کاهش تهدید فزایندهی هستهای در منطقه(در حال حاضر هدف این سیاست به طور مشخص جمهوری اسلامی ایران است زیرا ایران هستهای میتواند موازنهی قدرت در منطقه را بهشدت دگرگون کند)؛ د-حفاظت نهادی در برابر کنترل نفت به وسیلهی تامین کنندگان امنیت نظامی (بهطور مشخص این سیاست از یکسو درصدد جلوگیری از کنترل منابع نفتی و مسیرهای انتقال انرژی توسط قدرتهای منطقهای در خلیجفارس و همچنین خنثی کردن تهدیدهای تروریستی نسبت به تاسیسات نفتی در کشورهایی نظیر عربستان سعودی است)؛ 5-ایجاد حکومتهایی در خلیج فارس که توسط شهروندانشان حمایت میشوند (یالات متحده از نارضایتی عمومی در داخل کشورهای نفتخیز عربی خلیجفارس آگاه است و این امر را زمینهای برای بیثباتی در این کشورها میبیند."