چکیده:
جهانی شدن از مناقشه برانگیزترین مباحث روابط بین الملل در 15 سال گذشته بوده است.ضمن اینکه چند سالی صحبت از بازگشت مفهوم امپراطوری،در ادبیات روابط بین الملل به گوش میرسد.در این مقاله،دو مفهوم مزبور،بستر زمانی،جایگاه نظری،پیامدهای متصور برای هرکدام و ارتباط این رابطه دو مفهوم به اختصار بررسی میشود.فرض بر آن است که جهانی شدن و امپراطوریسازی به عنوان دو مفهوم نظری روابط بین الملل نقاط اشتراک و افتراقی دارند.
خلاصه ماشینی:
"سوال پیشروی آنها این است که به واقع حیات جوامع و دولتها براساس کدام مفهوم قابل تحلیل است؟کلیدواژه یا ابرمفهوم دوران کنونی در عرصه بین المللی چیست؟آیا اساسا مفهومی وجود دارد که وجوه متعدد و متکثر و صورت چند چهره واقعیت کنونی را به آستانه معرفت و شناخت ما نزدیک کند؟به راستی ما امروزه در کدام عصر و دوران به سر میبریم:دوران جهانی شدن،امپراطوری،حکمرانی جهانی یا هیچ کدام؟ این سوالات و سوالاتی از این دست گویای این واقعیت انکارناشدنی است که باب تامل و تحقیق درباره موضوعاتی چون جهانی شدن و امپراطوری که با کلیت حیات بشری بر کره خاکی سروکار دارند،همچنان باز است و برای فهم،تبیین و چه بسا ساختن آینده باید مورد توجه جدی اندیشمندان و پژوهشگران روابط بین الملل قرار گیرد.
اگرچه تنقیح نظری امپراطوری در ادبیات روابط بین الملل و نیز کاربست انضمامی آن در مورد ایالات متحده آمریکا در ابتدای راه خود قرار دارد و مباحث کنونی از اغتشاش مفهومی گیجکننده رنج میبرد ولی از بررسی اجمالی آنها میتوان به این نتیجه رسید که آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم سیاست امپراطوریسازی را دنبال کرده و بعد از فروپاشی شوروی به امپراطوری خفتهای تبدیل شده که شعلههای حوادث 11 سپتامبر آن را از خواب بیدار کرده است (Cox 2004 a:231-2;Saull 2004:251-52) .
به عبارت دیگر اگر بتوان براساس چارچوب این مقاله پذیرفت که جهانی شدن و امپراطوری- سازی دو مفهومی هستند که به ترتیب بعد از فروپاشی شوروی و حوادث 11 سپتامبر در ادبیات علوم سیاسی و روابط بین الملل باب شدهاند،همچنان این سوال مطرح است که مفهوم نظری متناسب با شرایط فعلی جهان که چشماندازی نه چندان روشن از مشکلات عدیده جهانی در قرن 21 را پیشروی خود دارد چه مفهومی است."