چکیده:
به طور کلی ادوار روشنفکری ایران بعد از مشروطه به دو دوره قابل تقسیم است: در دوره ی نخست روشنفکران ایرانی یا دل در گروه نوعی سوسیال دموکراسی اروپایی بسته بودند یا با تلقی خاصی از لیبرال دموکراسی غرب از نظریه ی تفکیک قوا و الزامات آن دفاع می کردند. در دوره ی دوم که از خاتمه ی جنگ جهانی اول آغاز شد و تا صعود رضاخان به سریر سلطنت ادامه یافت، نسل دوم روشنفکری ایرانی شکل گرفت که از نظریه ی باستان گرایی ایرانی و آریایی گری حمایت نمودند. در این دوره، برخی روشنفکران ایرانی که گفتار مسلط فرهنگی عصر خود را شکل دادند، به نظریه ی استقرار مرد قدرتمند اقبال نشان دادند و با عدولی آشکار از مبانی مشروطه به نظریه ی (استبداد منور) روی آورند. این دوره با روزنامه ی کاوه به مدیریت سید حسن تقی زاده و در برلین شکل گرفت. این مقاله تلاش میکند در حد مقدورات به توضیح مواضع روزنامه ی مذکور بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"همان طور که گفتیم؛از دید کاوه،استقرار مشروطهی واقعی در ایران ممکن نیستپسروی کار آوردن یک حکومت مقتدر و با ثبات در چارچوب مشروطهی ناقص ازنخستین فرایض فوری ایرانیان است و کاوه از تجددخواهان و سیاستمداران میخواست که پیش از همه یک حکومت قدرتمند و با ثبات را روی کار آورند و سپس بدون گذرانوقت،کارشناسان خارجی را برای انجام اصلاحات به ایران دعوت کنند و همزمان بااین اقدامات با جدیت تمام سعی در تعلیم و تربیت مردم نمایند؛به امر بسط دانش درمیان مردم بکوشند تا شاید ایران در جادهی پیشرفت قرار گیرد و آب رفته به جوی بازآید،در غیر این صورت،سایر تلاشها نتیجهای نخواهد داشت(سال دوم،ش 12:6).
لازم به یادآوری است که در دورهی دوم مشروطه وقتی برای برقراری امنیت در کشورلوایحی به مجلس ارایه میشد،همین افراد به مخالفت با آن برمیخاستند و تصورمیکردند که آن لوایح،مقدمهای برای سرکوب تجدید نظرطلبان است؛اما این بار،حقایق اجتماعی به آنها نشان داد که شرط ضروری هراقدامی امنیت است؛با توجه بهاین ضرورت،از مجلس،سیاستمداران و نخبگان قوم میخواستند که دست در دستهم دهند و بیش از همه استقرار یک دولت مرکزی ثابت و قوی را سرلوحهی کار خود قرار دهند و بدون اتلاف وقت کارشناسان خارجی را دعوت نمایند و همزمان بهتأسیس نهادها و مراکز علمی و فرهنگی همت گمارند(سال دوم،ش 12:6)."