چکیده:
در این مقاله، ضمن معرفی یکی از بحث برانگیزترین رهیافت های دگراندیشانه در حوزه روش شناسی علم اقتصاد، به بررسی جایگاه شناختی و نظری آن در مقام یکی از شالوده های بحث برانگیز تحلیل روش شناختی مدرن می پردازیم. ریطوریقای علم اقتصاد، به عنوان روش شناسی ای توصیفی، به تحلیل این نکته می پردازد که بازیگران عرصه علم اقتصاد با بهره گیری از چه روش ها، ابزار و دلالت هایی، سخن خود را عرضه می دارند، از یکدیگر انتقاد یا یکدیگر را قانع می کنند. دیدگاه رادیکال مک لاسکی، درمقام مهمترین معرف تحلیل ریطوریقایی در روش شناسی علم اقتصاد، تا به حال چالش ها، نقدها، ردیه ها و مدحیه های بسیاری را از سوی اقتصادانان و به طور خاص متخصصان روش شناسی علم اقتصاد، به همراه داشته است. این جستار، در پی تقریر اجمالی موضع مک لاسکی، درمقام پیشاهنگ این رویکرد در علم اقتصاد، به دنبال تعریف جایگاه معرفت شناختی نگرش وی در متن ملاحظات نوین فلسفه علم، آن را به منزله دیدگاهی پلورالیستی و سازنده (و نه آنارشیستی و برهم زننده) در روش شناسی علم اقتصاد باز تعریف می کند و ضرورت توجه به چنین دیدگاهی را در پرتو ایده های روش شناسی مدرن، به بحث می گذارد.
Through the advent of heterodox approaches in modern economic methodology، McCloskey's contribution on introducing rhetoric in methodology has been nominated as one of the most controversial propositions ever alleged in the literature. Concerning new predominant perspectives in philosophy of language، this paper seeks to analyze the theoretical status of rhetoric in the methodology of economic in a new way. In this case، regarding the importance of considering applied linguistics through، we try to appraise the idea of application of rhetoric inspired by McCloskey، and review this radical approach as a fruitful contribution، in which some fundamental - but overlooked consideration in orthodox methodology - has been marked and awakened. While discussing about the importance of methodological relativism collaborated with rhetoric، we argue against this idea that defines such iconoclastic approach as some sort of methodological anarchism and rejects it as just a turbulent view.
خلاصه ماشینی:
اين بيتوجهي، به باور مکلاسکي، پديدآورندة دغدغههاي بيمورد بسياري از نظريهپردازان و روششناسان علم اقتصاد دربارة مسألة علميبودن مطالعة اقتصادي شده است؛ جايي که تشخيص اهميت نقش مکالمات بيناذهني اقتصاددانها (درقالب تحليل ريطوريقايي)، نشان ميدهد که روند تحولي علم اقتصاد، در مقام رشتهاي از علوم انساني، در وهلة نخست براساس مراودات ذهني-زباني بازيگران آن تعيين ميشود.
تحليل ريطوريقايي تلاش ميکند تا رد اين فراگردها را ازطريق مطالعة روند شکلگيري بحثها، نظرورزيها، دليلآوريها و استنباطها، در متن مبادلات زباني بازيگران يک حوزة علمي پيگيري کند؛ به همين دليل، مکلاسکي معتقد است که الگوهاي مبتني بر چنين تحليلي (بهطور ويژه الگوهاي نقد ادبي) بايد بهمنزلة الگوهاي بنياديني که به فهم ما از علم اقتصاد غنا ميبخشند، بازشناخته شوند.
بنا به آنچه تا بدينجا گفتيم، دليل روشن است؛ چون (بنا به ديدگاه ريطوريقاي فراگير) با کمي ژرفنگري در تاريخ تحول علم، ميتوان دريافت که پيشرفت علوم (و حتي علوم طبيعي) صرفاً وابسته به روشهاي مشخص علمي-تکنيکي نبوده است، بلکه فراگردهاي مختلف زباني، جدلي و مکالمهاي عامل اصلي در پيشروي کاروان علم بوده و هستند؛ فراگردهايي که موضوع مطالعة نظرية ادبي (بهطور عام) و تحليل ريطوريقايي بهمثابة روش ادبي تحليل چنان مکالماتي (بهطور خاص) قرار ميگيرند.
W. Coats (1984), "The Rhetoric of Economics: A Comment on McCloskey", Journal of Economic Literature, Vol. 22(2), pp.
Dudley-Evans, Tony and Willie Henderson (1993), "Changes in Economics Article", Finlance: A Finnish Journal of Applied Linguistics, Vol. 12, pp.
(1984), "Communications: Reply to Caldwell and Coats," Journal of Economic Literature, Vol 22, pp.
(1988), "Two Replies and the Dialogue on the Rhetoric of Economics: Mäki, Rappaport, Rosenberg", Economics and Philosophy, Vol. 4, pp.