خلاصه ماشینی:
"سروش دانش آموخته داروشناسی از دانشگاه تهران است که تحصیلات عالی خود ار در اوایل دهه 1350 شمسی در رشته تاریخ و فلسفه علم در دانشگاه لندن گذراند و همانجا ذهن جستجوگر و آشنایش با سنن فلسفه کلاسیک اسلامی و غربی،شیفته فلسفه مدرن شد؛و جهشهای مهمی در سیر تحل فکری او رخ داد که بعضا اجزای بنیادین اندیشه او ار تشکیل میدهند.
هنگامی که فهمی از دین به مثابه فهم نهایی، مطلق،رسمی و نقد ناپذیر تعیین شود،نیاز به مفسران رسمی چنین فهمی، سبب آن میشود که امتیازاتی پیشین برای طبقهء روحانیت در نظر گرتفه شود و راه برای ظهور تمامیت خواهی مذهبی در سطح اجتماعی و سیاسی هموار خواهد شد.
انتقاد سروش از این عدم توازن،هم متوجه سنتگرایان و هم برخی از نوگرایان است؛چرا که سنتگرایان،اسلام را به فقه فروکاستهاند و بعضی از نوگرایان نیز اسیر همین کوته نظری بوده وتوان شناسایی مشکلات عمیقتر از دست دادهاند و در نتیجه،اصلاح دینی را منحصر به راه حلهای حقوقی جزئی و غیر سیستماتیک کردهاند.
چننی رویکردی موجب مجرومیت مسلمانان از چالشهای فکری و مزیتهای دیگر شیوههاو ارزشهای میشود؛و در عمل نیز به سوی فقه پسرفت میکند که سرزندهترین نمودش،یعنی اجتهاد خد،به گونهای بارز بیش از هر چیز، به شدت نیازمند معرفت برون-دینی است.
سروش در بحث خود در مورد امکانپذیری یک حکومت دموکراتیک دینی،استدلال میکند که اگر دموکراسی با قرائت حقوقی-دستوری از اسلام آشتیناپذیر به نظر میآید؛میتواند با قرائت دیگری از اسلام سازگار افتد که برای ارزشهای انسانی مثل عقلانیت،عدالت،آزادیی و حقوق بشر اولولتی قائل است."