خلاصه ماشینی:
"اگر بپذیریم که وظیف اصلی بانک مرکزی،کنترل رشد عرضه پول و از این طریق،کنترل تورم و حفظ ثبات قیمتهاست،در این صورت،بانک مرکزی نمیتواند بدون هیچگونه محدودیت،تامین کننده منابع مالی و استقراض دولتها باشد،زیرا در تعارض قرار میگیرد،بدین معنا که وقتی دولتی-به دلایل مختلف،از جمله مدیریت اقتصادی نامناسب-دچار بحرانهای مالی متوالی و کسر بودجههای فزاینده شود،نیاز به پول پیدا میکند و تمایل دارد که بانک مرکزی را تحت فشار قرار دهد و به خلق پول و انتشار اسکناس بیش از حد مجاز دست بزند و به این ترتیب،مشکل خود را در کوتاه مدت به صورت ظاهر التیام دهد،اما این کار به ضرر منافع بلند مدت اقتصادی کشور است،زیرا آثار آن در دوره بعدی یا دولت بعدی ظاهر خواهد شد.
تصریح این نکته ضروری است که مسوولان بانک مرکزی نسبت به مقوله رشد اقتصادی و نقش سیاستهای پولی در نزدیک نگه داشتن عملکرد اقتصاد با ظرفیتهای واقعی آن اگاه هستند،ولی عموما مسوولان بانک مرکزی محافظهکارتر از دولتها هستند و وزن بیشتری را برای ثبات اقتصادی قایل میشوند،در حالی که مسوولان اجرایی همواره مقامات پولی را سرزنش میکنند که چرا به بالا نگه داشتن تولید در اقتصاد کم توجه هستند؟ استقلال در عملیات هم به این معنی است که حتی اگر خود مسوولان بانک رکزی اهداف پولی را تعیین نکنند و نظام سیاسی این اهداف را برای انها تعیین کند،باز هم آنها این اختیار را داشته باشند که از ابزارهای خود به نحوی که خود صلاح میدانند،در جهت تحقق اهداف استفاده کنند و سیاستهای پولی،تابعی از سیاستهیا مالی دولت نباشد."