خلاصه ماشینی:
"برخی از رندان هم که در فرهنگستان یاد شده کار میکردند،ساعاتی کم یا بیش را در فضای جامد و خواب آلودهء آن صرفا برای گذران معاش به سرمیآوردند(این نگارنده خود در سال 53 چند ماهی در آن سازمان از نزدیک شاهد کار و بار آن بود،اما درست به همان دلایل که عرض شد طاقت نیاورد و راه رزق را در جای دیگر یافت!) جالب اینکه این چند تن اعضای عالم که بعضیهایشان از فرط بیکاری یا چرت میزدند و تنقات میخوردند و میگفتند و یا به کار و مطالعهء شخصی میپرداختند،برکار رؤسا به قول بیهقی«پوشیده خنده زدندی»،چون انگار ناف این فرهنگستان را با سرهگرایی و ستیز با واژههای عربی دخیل(که به نظر اهل بصیرت به سبب تغییر صورت یا معنی و یا هردو،و اساسا به دلیل انس فارسی زبانان اصلا عربی انگاشته نمیشوند)بریده بودند.
توجیه ساختار این واژه میتواند این باشد که:وقتی از ریشههایی عربی با اجزای صرفی فارسی واژههایی چون طلبیدن و فهمیدن ساخته و به کار برده شده است،چرا نتوانیم در موارد ضروری همین کار را با ریشههای لاتین بکنیم؟ این واژهها و همهء مشتقات آنها هم کوتاهتر از همهء کاربردهای معادل آنها،و هم به ساختار و روح زبان فارسی نزدیکتر است،مثلا«در وجه امری به جای یونیزه کن»یا«یونایز کن» میتوان گفت«بیون»؛یا به جای«کوانتومیزه (یا:کونتومایز)بفرمایید،»بگوییم: «بکوانتومید»،و بههرحال و با وجود اینکه در ابتدا ممکن است قدری غریبی کند صدمهء کمتری به ساختار صرفی و نحوی زبان فارسی میزند،چون به نظر اینجانب اگر بنابر استعمال صورت دیگر باشد،شاید سنگینتر باشیم که در مورد اخیر مثلا بگوییم Please quantumis it !یعنی یکسره قید زبان فارسی را در حوزهء علوم جدید بزنیم و همچون هندیان و پاکستانیان زبان انگلیسی را به عنوان زبان علم اختیار کنیم."