خلاصه ماشینی:
"1-نظریه مارکس درباره شهرهای شرقی و دورهبندی تاریخ مارکس چه در کتاب ایدئولوژی آلمانی،که در سالهای 1845- 46 نوشته شده است،و چه در آثار بعدی خود،و بخصوص در یادداشتهای پراهمیتی که در سالهای 1857-58 از خود بجای گذاشت و اخیرا به نام صورت اقتصادی-اجتماعی پیش از سرمایهداری منتشر شده است،به تشریح انواع اجتماعات شهری در رابطه با اجتماعات روستائی و نظامهای سیاسی،پرداخته و چگونگی این روابط را از عوامل بنیانی شکل گرفتن دورههای عمده تاریخی ددانسته است.
چهارم اینکه، نبود کشاکش میان شهر و ده،و موانعی که نظام آسیائی در برابر رشد بورژوازی مستقل مینهاد از بالندگی شالودهء اقتصادی-اجتماعی در شهرهای شرقی جلوگیری میکرد و سرانجام برخلاف شهرهای عهد باستان که متکی به استثمار شهروندان از بردگان بود و نیز برخلاف شهرهای قرون وسطی که متکی بر استثمار شهروندان استادکار و بازرگان از شاگردان،کارآموزان و کارگران دورهگرد بود،بنیاد شهرهای شرقی بر استثمار فرمانروای آسیائی و نزدیکان و اطرافیان،کارگزاران اداری و بازرگانان وابسته به وی از تودههای شهری و روستائی متکی بود.
نمونهای از بیخبری از نوشتههای ماکس وبر درباره ویژگیهای شهرنشینی در خاورمیانه را میتوان در اظهارنظر پروفسور آدامز Adams در نتیجهگیری از سمیناری که در سال 1967 در دانشگاه برکلی درباره شهرهای خاورمیانه برپا بود یافت وی در اینباره میگوید: "پروفسور اپن هایم Oppenheim در مقالهای که در باره شهرهای بینالنهرین به کنفرانس ارائه داده است نشانههائی از وجود نیمه خودفرمانی در این شهرها بدست میدهد،حال آنکه این امر از یکسو با نظریه تداوم ویژگیهای زندگی شهری در خاورمیانه در دوران باستان و در دوره تاریخی اسلامی مغایرت دارد و ازسویدیگر با نظریه ماکس وبر درباره تفاوت و تمایز شهرنشینی در شرق و غرب."