خلاصه ماشینی:
"به بیان او توجه بفرمائید و ببینید که چطور شاعر ملی ایران خطاب به یک سلطان مستبد سنی ابتدا مینویسد: ترا دانش دین رهاند درست در رستگاری ببایدت جست و بعد شروط رسیدن به این رستگاری را با بیانی که من نقل و نقطهگذاری کرده- ام،یعنی باتوجهبه ویرگولهائی که در متن قرار دادهام،به صورت یک جملهء شرطیه معین میکند: دلت گر نخواهی که باشد نژند، همان تا نگردی تن مستمند، چو خواهی که یابی ز هر بد رها، سر اندر نیاری به دام بلا، بوی در دو گیتی ز بد رستگار، نکوکار گردی بر کردگار، اینها همه شرط جمله است و آنچه که معلق بر شرط یا به قول قدما"جزای" شرط است این است: به گفتار پیغمبرت راه جوی دل از تیرگیها بدین آب شوی: چه گفت آن خداند تنزیل و وحی؟ خداوند امر و خداوند نهی؟ که:من شهر علمم،علیم در است درست این سخن گفت پیغمبرست گواهی دهم کین سخن رای اوست تو گویی دو گوشم بر آوای اوست44 و تازه پس ازین هم وارد بحث در یک حدیث معروف شیعه میشود که به نقل آن حضرت رسول(ص)اهل بیت خودش را به سفینهء نوح مانند کرد که اگر کسی به ایشان التجا جوید از غرق در مهلکهء دنیا نجات پیدا خواهد کرد: حکیم این جهان را چو دریا نهاد برانگیخته موج ازو تندباد چو هفتاد کشتی برو ساخته همه بادبانها برافراخته یکی پهن کشتی بسان عروس بیاراسته همچو چشم خروس محمد بدو اندرون با علی همان اهل بیت نبی و وصی45 اگر چشم داری به دیگر سرای بنزد نبی و وصی گیر جای گرت زین بد آید،گناه منست چنین است این دین و راه منست برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم چنانکه عرض شد در فردوسی،ایرانیت و تشیع به هم پیوند خورده است و مخالفت با فردوسی و شاهنامهء او مخالفت با ایران و تشیع در آن واحدست."