چکیده:
کسانی که با تردید به نظریه مصلحت عمومی و هر نظریه دیگری درباره منافع
جمعی مینگرند؛معمولا چنین استدلال میکنند که نظریه مصلحت عمومی نمیتواند ضامن
آزادیهای فرد باشد.به عقیده این منتقدین آزادی فرد تنها به واسطه مصلحتهای خصوصی
حفظ میشود. مقاله حاضر از چنین دیدگاهی انتقاد میکند و به این موضوع میپردازد که
چه نسبتی بین مصلحت عمومی و موقعیت فرد در جامعه وجود دارد.در این زمینه به دو
موضوع اشاره میشود:نخست آنکه نظریه مصلحت عمومی به طور ماهوی هیچ منافاتی با آزادی
و منزلت فرد ندارد؛اگر چه ممکن است که برخی نظریههای مصلحت عمومی آن گونه که باید
حقوق فردی را پاس ندارد.با وجود این، میتوان نظریهای درباره مصلحت عمومی تدوین
کرد که در آن احترام به آزادیهای فردی و مصلحتهای خصوصی رعایت شده باشد.دوم،
نویسنده مقاله بر آن است که ثابت کند اصولا آزادی فردی به مفهوم جامع و توسعه یافته
آن در سایه مصلحتهای عمومی حقوق میگردد.در ادامه مقاله این موضوع مورد بحث قرار میگیرد که دیدگاههایی که صرفا بر
مصلحتهای خصوصی مبتنی هستند، فقط به درک منفی از آزادی بسنده میکنند و از مفهوم
مثبت ازادی غافل میمانند.در مقابل، نویسنده این موضوع را مطرح میکند که میتوان
با ادغام دو مفهوم مثبت و منفی آزادی به درک وسیعتری از ایده مصلحت عمومی دست پیدا
کرد و با اتکا به رویکرد پیامدگرا(تأکید بر نتایج مترتب بر عمل)در نظریه مصلحت
عمومی بهتر میتوان آزدیهای فردی را تضمین کرد.
خلاصه ماشینی:
"در این زمینه به دو موضوع اشاره میشود:نخست آنکه نظریه مصلحت عمومی به طور ماهوی هیچ منافاتی با آزادی و منزلت فرد ندارد؛اگر چه ممکن است که برخی نظریههای مصلحت عمومی آن گونه که باید حقوق فردی را پاس ندارد.
این امر به معنای آن است که برای تحقق مصلحت عمومی وجود آزادیهای منفی ضروری است و بدون وجود آزادیهای فردی، به تعبیر منفی آن، مصالح فردی که یکی از ارکان مصلحت عمومی است، عینیت پیدا نمیکند، ولی از سوی دیگر، از آنجا که مصلحت عمومی و مصلحت خصوصی از یک جنس نیستند، صرف وجود آزادی به مفهوم منفی آن کفایت نمیکند، بلکه انسانها باید به طور فعالانه در کنشهای سیاسی و اجتماعی شرکت کنند و در ساختن مصلحتهای عمومی نقش داشته باشند.
به هنگام بررسی مفهوم مصلحت عمومی این پرسش مطرح میشود که منافع در جامعه چگونه شکل میگیرد؟این پرسش خود به این پرسش اساسیتر میانجامد که چگونه جامعه سیاسی شرایط مطلوبتری را برای زیست و بهبود معیشت افراد فراهم میآورد؟با توجه به رابطه دیالیتیکی بین فرد و جمع و بین منافع خصوصی و منافع عمومی پاسخ ساده و قطعی به این پرسشها نمیتوان داد.
در این دیدگاه مصلحت عمومی امری فی نفسه مبتنی بر خیر(نظریه ایدئالیستی)دانسته نمیشود، عبارت از سازش منافع خصوصی(نظریه واقعگرایانه)نیز نیست و مجموعه مصلحتهای جزئی (نظریه فایدهگرایی)نیز محسوب نمیشود، بلکه عبارت از عمل و تصمیمی است که هر بار بر مبنای اقتضای زمانی و با توجه به پیامدهای مورد انتظار اخذ میشود."