خلاصه ماشینی:
"به شهر پاریس در فرانسه میرویم بابک امیر خسروی که سالهای طولانی یکی از افراد رهبری حزب مارکسیست لنینیست توده و فرقهی دموکرات بود برایمان میگوید که بعد از شهریور 1320 خ/1941 م یعنی بعد از ورود ارتش سرخ و انگلستان در وحلهی اول(و با کمی تاخیر آمریکا به ایران)در نتیجه رضا شاه از سلطنت کنارهگیری کرد به نفع فرزندش.
دکتر جهانشاهلو معاون رهبر فرقه که امروز نزدیک به نود سال سن دارد در تائید این گفته میگوید،آذربایجان قلب ایران است چهطور ممکن است مردم قبول کنند که آذربایجان از ایران جدا شود و بابک امیر خسروی نیر از نارضایتی درونی مردم آذربایجان از خطر تجزیه ی ایران سخن میگوید.
بار دیگر به دفتر علی لاهرودی مسئول امروز فرقهی دمکرات میرویم او در کنار همان میز و نقشهی ایران در پشت سرش نشسته و میگوید پیشهوری تصادف کرد و مرد اما جهانشاهلو در رد این گفته میگوید که من پزشک هستم که جسد پیشه وری را تنها من دیدم...
در بخش دوم فیلم وحید موسائیان میتواند درباره سرسپردهگی مارکسیست استالینیستهای حزب توده،فرقهی دموکرات آذربایجان و سازمان چریکهای فدائی خلق اکثریت میتواند چیزهایی بگوید که پس از اینکه احساس کردند سهمی در جمهوری اسلامی نصیبشان نمیشود از همین راه به شوروی فرار کردند و پس از ویران شدن دیوار برلین و شکست کمونیسم در اروپای شرقی به اروپای غربی پناهنده شدند که از آن متنفر بودند و امروز بخشی از آنها در سوئد زندگی میکنند بدون اینکه از دوران سرسپردهگی و گماشتهگی خود به دشمنان ایران سخنی بگویند."