خلاصه ماشینی:
"عکسها و فیلمهای زیادی را دید و از همه مهمتر آنکه، آنها را همانگونه که هست به تصویر کشید،طوریکه نه قدیسشان خواند و نه آنها را از آنچه هستند کمتر نشان داد و شهید محمد جواد تندگویان یکی از این دسته افرادی است که گرچه درباره گذشتهاش،منابع اطلاعاتی بسیاری وجود دارد اما به عنوان مثال ازنحوه اسارت و بعد از آن به سختی میشود به اطلاعاتی در این زمینه دست پیدا کرد.
البته میدانستم هدف اصلی خودم نبودم و این به خاطر ارادتی بود که دوستان او بعد از این همه سال به محمد جواد داشتند و البته بنده را هم بینصیب نگذاشته بودند.
درباره رفتن شهید تندگویان به منطقه عملیاتی آبادان، خودتان چه نظری دارید؟ در این چند سالی که از عمرم میگذرد یاد ندارم چه در کوران انقلاب و چه در سالهای بعد از آنکه دولتمردی حالا در جایگاه و نظامی که باشد اینچنین خالصانه و شاید گفت بیباکانه به مصاف حریفی برود که جز یک ماشین کشتار چیز دیگری نیست..
در آن روزها که تبوتاب جنگ و آزادی میهن در میان بود،کسی از خود نمیپرسید چرا؟سالهای بعد از آن هم که هیاهوهای متعددی برای آزادی محمد جواد و دوستانش درمیان بود نیز کسی نپرسید، اما در سالها اخیر عدهای پیدا شدند و پرسیدند چرا رفت،اگر نمیرفت چه میشد؟شاید مواجهه با این پرسش بهشدت برخورنده و حتی غمگینکننده باشد، اما اصل پرسش به جای خود باقی است.
نمیدانم توانستم در طی سطرهای قبلی جان مطلب را ادا کنم یا نه،اما تلاشم این بود که با انتقال اطلاعاتی که در دوران تحقیقات به آنها دست پیدا کردم بخشی و تها بخشی از شخصیت محمد جواد را بازگو کنم..."