خلاصه ماشینی:
"نویسنده سالهای دهه هفتاد را سالهای«تئاتر روزمره»و تاریخ نام مینهد و از ضرورتهای ظهور این تئاتر یاد میکند:اینکه فضای تئاتر از ایدئولوژی لبریز و از بحث و جدلهای افراط آمیز پیرامون تجزیه و تحلیل تاریخی جهان اشباع شده بودو این خطر وجود داشت که از پرسوناژها چیزی بیش از یک تمثیل باقی نماند و هویتهای فردی در حرکتهای گروهی حل شود،اما بعد از حوادث سال 1968 گفتمان تغزلی و امید به تغییر،به خاطر نوعی بازگشت خشن به واقعیت صحنههای انقلاب و نبردهای خیابانی کم رنگ شد و عرصه برای ظهور علاقهای جدید نسبت به«مردم عادی و تاریخ آنها»فراهم گردید.
در زیر فصل بعدی تحت عنوان«اینجا و الان»نویسنده شرح میدهد که در سالهای دهه شصت،بخشی از فعالیتهای تئاتری به سمت استفاده از فرمهای آئینیای متمایل شد که در آنها بیش از اینکه تعریف کردن یک داستان اهمیت داشته باشد،تشدید بعد«حال»به عنوان لحظهای غیر قابل پیشبینی از اجرا اهمیت داشت و این تئاتر هیچ واقعیتی خارج از خود را نشان نمیداد.
در قسمت بعدی این فصل تحت عنوان«گذشته در حال»نویسنده از آثار رنه کالیسکی14-و خصوصا نمایشنامه مصائب به روایت پیر پائولو پازولینی15-یاد میکند که در آنها اغلب با استفاده از قوانین یک«بازی دوباره»هویت پرسوناژ یا پرسوناژهای مرکزی در یک زمان حال داستانی بازسازی میشود.
در قسمت آخر این فصل تحت عنوان «اینجا و جای دیگر؛هم زمانی و تلاشی» نویسنده توضیح میدهد که تلاشی فضا- زمان همیشه زمینه ایدئولوژیکی ندارد و به عنوان نمونه از آثار میشل ویناور و به ویژه نمایشنامه«درخواست شغل»این نویسنده یاد میکند که در آنها در طول یک سکانس واحد گفتوگوهای مختلفی درهم میآمیزند که به فضا-زمانهای متفاوتی تعلق دارند."