چکیده:
هدف از این تحقیق شناسایی تواناییهای بالقوه و بالفعل زنان روستایی سه
استان شمالی کشور (گلستان، گیلان و مازندران) از طریق شناسایی مشاغل درآمدزای آنان
بود. این مشاغل توسط خود زنان روستایی و در پاسخ به سوالات پرسشنامه اعلام شد.
تحقیق از نوع کاربردی و روش آن توصیفی ـ پیمایشی است که دربارة یک نمونه 1382 نفری
از زنان 10 سال به بالای روستاهای این سه استان انجام شده است. برای انجام تحقیق،
10 سوال کلی با 36 گویه در فرم پرسشنامه تدوین شد که با استفاده از شیوه مصاحبه
تکمیل گردید. نتایج حاکی از آن است که زنان روستایی این سه استان بیشترین فعالیت
اقتصادی خود را به ترتیب در حوزههای کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و خدمات انجام
میدهند و در عین حال در هیچیک از این موارد، آموزش چندانی از مروجان یا مدارس
دریافت نکرده و بیشتر مشاغل درآمدزای خود را به صورت سنتی فرا گرفتهاند.
خلاصه ماشینی:
"نتایج حاکی از آن است که زنان روستایی این سه استان بیشترین فعالیت اقتصادی خود را به ترتیب در حوزههای کشاورزی، دامداری، صنایع دستی و خدمات انجام میدهند و در عین حال در هیچیک از این موارد، آموزش چندانی از مروجان یا مدارس دریافت نکرده و بیشتر مشاغل درآمدزای خود را به صورت سنتی فرا گرفتهاند.
نکته جالب اینکه زنان روستایی شاغل در بخشهای زراعت و باغبانی و دام و طیور با آنکه از شغل خود رضایت کمی داشتند ولی در مقایسه با سایر زنان از بازار کسب درآمد بیشتری برای مشاغل خود بهره مند بودند که این مساله اهمیت این بخشهای اقتصادی را در روستاها بیشتر مشخص میکند.
مجذور کای محاسبه شده (54/135= x2) از مجذور کای جدول (34/11= x2) با درجه آزادی 3 و احتمال 01/0 بزرگتر است و این نتیجه حاصل میشود که بین فراوانیهای مشاهده شده و فراوانیهای مورد انتظار تفاوت معنیداری وجود دارد و میتوان استنباط نمود که در کل بین وضعیت تأهل زنان روستایی شرکت کننده در این پژوهش و اشتغال آنان به مشاغل درآمدزا رابطه وجود دارد، بدین ترتیب که زنان متاهل در مشاغل مربوط به کشاورزی بیشتر از زنان مجرد فعالیت دارند.
جدول3: فراوانی و درصد نیازهای آموزشی زنان روستای شرکتکننده در پژوهش در هر یک از مشاغل نتیجه گیری میزان درآمد اکثر زنان روستایی بدون کارکرد بسیار ناچیز (کمتر از پنج هزار تومان در سال) بوده است، از این رو کار کردن در زندگی آنان برای کسب درآمد نقش بسزایی را ایفا میکند."