خلاصه ماشینی:
*** بازخوانی متن طرح چند دیدگاه: کار سرودن منظومهء آرش کمانگیر در 23 اسفند 7331 به پایان رسید و پس از انتشار،در آذرماه 8331 آقای سیروس پرهام(دکتر میترا) در سومین شمارهء راهنمای کتاب،صفحهء 046،با شیفتگی بسیار دربارهء آن نوشت:«حقیقت اینکه،این حماسهء پر زیر و بم که در افسردگی و دلمردگی آغاز میگردد و سپس ازجویبار خونی ناپیدا نیروی زندگی میگیرد و شادمانی به بار میآورد نه فقط شکوه و زیبایی حماسههای کهن را در جامعهای نو به ما بازمیگرداند،بلکه شعر خوابآلودهء ما را تکانی تازه میدهد و بیشک درخور آن است که مبدأ تحولی در شعر معاصر فارسی باشد»(پرهام،سیروس:راهنمای کتاب،آذرماه 8331،شماره 2) وی پارا فراتر میگذارد و یان منظومه را به عرش علیین میرساند که: «...
دکتر رضا براهنی هم در «طلا و مس»خط بطلان در آن کشید(رک:براهنی،رضا:طلا در مس،یک جلدی از ص 954 تا 764) در سال 0831،پس از گذشت چهل و دو سال از نوشتهء سیروس پرهام و چهل سال پس از زودباوریها و خوش خیالیهای آقای دستغیب، این منظومه از آرایههای ادبی چندان بیبهره نیست، اما نه در حدّی که باعث شود ما دستپاچه شویم و فکر کنیم«لطافت و صلابت»و «کمال هنر»به خاطر این یکی دو آرایه-که درکار شاعران مبتدی نیز دیده میشود- از این منظومه،تافتهء جدا بافتهای ساخته است در سال 0831 در نشریهء«کتابماه ادبیات و فلسفه»شماره مهر 08، آقای رضا انزابینژاد در مقالهای با عنوان«صبغهء حماسی در شعر فارسی معاصر»دربارهء«مهرهء سرخ»نقدی نوشته و در خلال آن نیز به آرش کمانگیر نیم نگاهی انداختهاند:«سالها بین سر آمدن بازار حماسه که به گوش شنیده بودیم و میان فتوای دل و ردّ آن سخن،کش مکش داشتیم تا ناگاه یک آشنای کهن د جامعهای نو آراسته چشم و گوش ادب دوستان را نواخت.