خلاصه ماشینی:
"مشکلاتی که بر سر راه تحقق این نظریه قرار دارند عبارتند از:کوچک بودن و کم جمعیت بودند و محدود بودن ذاتی بازار در شماری از کشورهای کمتوسعه، پائین بودن سطح درآمد،نداشتن فرهنگ صنعتی و نداشتن سامانههای اقتصادی و اجتماعی که در آن عرضه و تقاضا بتواند بخوبی کار کند،و نیز نداشتن امکانات رشد تکنولوژی بد انسان که بتوانند صرفههای مقیاس و بهرهوری تولید را پدید آورند و کالاهای جدید به بازار برسانند و بازار جدید ایجاد کنند.
بهرحال بگوئیم وقتی به چند رشته که به یکدیگر اتکا میکند و حتما رشتههای فرعی زیادتری را برپایه و محور خود به حرکت درمیآورند توجه میکنیم،وقتی به بازارهای مطمئن نیز در همان حال،تا حد ممکن میاندیشیم،وقتی از صنایع داخلی حمایت میکنیم آنهم نه به بهای فشار بر نیروی انسانی داخل و اشاعه محرومیت بلکه از طریق تقویت قوهء خرید و متمرکز بر رشته فعالیتهایی که با توسعه انسانی سازگارند،وقتی مفهوم انباشت خاص در رشتههای صنعتی بزرگ و صنایع مصرفی وابسته را(آنهم لزوما با تقویت بخش خصوصی که تمایل شدید به فعالیت در رشتههای پنهان و سایهیی و سوداگرانه دارد)را کنار میگذاریم و بجای آن مفهوم انباشت اجتماعی برای ارتقای نیروی کار را مینشانیم و وقتی سوگیری صادراتی را با تقویت صنایع جایگزین واردات با موفقیت ترکیب میکنیم،وقتی بجای فشار بر دستمزدها و اتخاذ رویههای بیش از حد تورمی به افزایش کارآمدی توجه میکنیم و بالاخره وقتی سیاست رشد تکنولوژی را از درون انباشت و رشد عمومی اقتصاد،بدون دل سپردن به ولع بیهوده تکنولوژیکی که معمولا با عقبماندن بخشهای وسیع اقتصاد همراه است،تعقیب میکنیم،در آن صورت به راهبردی تازه میرسیم:راهبرد رشد اتکایی،نسبتا متعادل،موزون،رشد توأم با برابری و رشد بر محور هدایت انباشت-فن."