خلاصه ماشینی:
"سؤال این است که اصولا چه تفاوتی بین تحصیل در حوزههای علوم دینی و تحصیلات دانشگاهی وجود دارد؟چطور یک فارغ التحصیل دانشگاهی در هیچ مقطع علمی معاف از انجام خدمت نظاموظیفه نیست،اما یک طلبه دانشجوی علوم دینی از انجام خدمت سربازی مستثنی میشود؟!چه تمایزی بین تحصیلات حوزوی و تحصیلات دانشگاهی میتوان قایل شد؟مگر علوم مختلف بنابر ضرورت و احتیاج جامعه بشری شکل و رشد نیافتهاند،آیا علوم مختلف در عرض و مجاورت هم و تکمیلکننده یکدیگر نیستند و آیا هدف نهایی همگی علوم و معرفت بشری خدمت به اعتلا و سعادت اجتماع انسانی نیست،پس چگونه است که دانشپژوهان یک حیطه خاص علمی میبایست موردتوجه بیشتری قرار گرفته و از رانت اجتماعی مشخصی نیز برخوردار شوند؟ مطمئنا علمای ارشد عالیمقام و اساتید محترم حوزههای دینی خود نیز هرگز چنین اعتقادی ندارند که دانش حوزوی اولین و آخرین دانش و معرفت انسانی بوده و به تنهایی پاسخگوی همه نیازهای افراد است.
به قول نظامی عروضی-صاحب چهار مقاله-:"آخر ناجوانمردی که به پنجاهسال مینداند که آن چه میگوید بد است،کی بخواهد دانست؟!" اما گناه بزرگتر،متوجه مسؤولان و مدیرانی است که به قول خودشان بیش از یک و نیم میلیارد تومان پول بیزبان این مردم بدبخت را صرف ساختن چنین مجموعهای کردهاند که نه از لحاظ تاریخی و هنری ارزشی دارد و نه به هیچوجه در شأن حضرت علی بن موسی الرضا(ع)است.
اینچنین است که در داستانهای شمالی کشور که زمانی کشاورزی منبع کسب درآمد مردم بود،دیگر زمینی برای کشاورزی باقی نمیماند و چون زمینههای کار دیگری نیز وجود ندارد و این استانها از لحاظ صنعتی رشدی نداشتهاند،کار مردم شمال این میشود که یا از آستارا جنس آورده،بفروشند و یا ترک دیار کرده و به دیگر استانها بروند."