خلاصه ماشینی:
"-چارهای نیست باید با تاکسی رفت،دو نفر جلو نشستهاند و یک نفر صندلی عقب تاکسی فیروزهای،رییس جمهور سوار میشود خانم مسنی که جلو نشسته است برای همراهش تعریف میکند: -چادر نماز نیمدارم را با 1000 تومن از حقوق شوهر خدا بیامرزم بردم براش،ولی مگر با 3 سر عائله قد و نیم قد و بدون مرد میتونه عید داشته باشه.
مسوول کنترل ورود و خروج به دبیرستان قبل از اینکه به چهره تازه وارد بنگرد با اعتراض میگوید:وقتی ولی دانشآموز رنگ روشن بپوشد تکلیف بچهها معلوم است دیگر!صدای رئیس جمهور آرام در گوششمینشیند:برادرم مگر استفاده از رنگ روشن جرم است؟آیا بخشنامه یا مقرراتی این جرم را قطعی کرده است؟مامور سربلند میکند و آمرانه میگوید:این حرفها به شما نیامده،اینجا ما تصمیم...
از پدرانی که شرم و حیا باعث میشود تا آنقدر دیر به خانه بروند تا فرزندانشان خواب باشند و ملتمسانه تقاضای لباس و کفش و کلاه نو نکنند،از دخترانی که شب آنقدر دیر به خانه میروند تا لقمهای به سفره پدر تحمیل نکرده باشند،از پسرانی که بیکاری،آنها را به سهمخواهی از خانه و اتومبیل و اموال همسایه و هموطن میکشاند،از کارمندان شریفی که با خجلت دست کمک پولدارهای ارباب رجوع را میفشرند و در مواردی حیثیت و غیرت کاری را میفروشند،از آنها که نه سهام عدالت و نه وام مسکن محرومین و نه حتی پول نفت بر سر سفرهشان هیچ یک هنوزمشامشان را تازه نکرده و هنوز هیچ نشده 20-30 درصد گرانتر از پارسال خرید میکنند و عزا گرفتهاند در سال 85 با اوضاع اقتصادی چه میکنند؟ از کارگرانی که نه تنها عیدی نگرفتهاند بلکه 5-6 ماه است حقوق هم نگرفتهاند و داد و فریادشان اغتشاش و حرکتهای مرموز دشمن شاد کن و...."