چکیده:
در سالهای اخیر،به دلایل گوناگون شاهد هستیم بیشتر اندیشمندان اقتصادی به تغییرات اجتماعی1(ارزشی و نهادی)برای درک بهتر تغییرات اقتصادی توجه میکنند.نهادگرایی و تئوریهای گفتمانی،دو پارادایم مهم در زمینهی بررسی تغییرات اجتماعی هستند.در این مقاله،برای درک بهتر این پارادایمها به بررسی آرای نورث،ویلیامسون و گریف،از اندیشمندان پارادایم نهادگرایی و لاکلو و موف،از نظریهپردازان گفتمانی میپردازیم.این بررسی نشان میدهد هر کدام از این پارادایمها نقاط ضعفی دارند؛همچنین با وجود تفاوت کلامی و اصطلاحات،شباهت بسیاری بین این پارادایمها وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"گریف هر چند پدید آمدن اجزای نهادی را حاصل مبادله میداند، توضیح کافی در این مورد نمیدهد؛مثلا-همانطور که اشاره شد-وی به پدید آمدن یک دیدگاه جدید و تبدیل شدن آن به ارزشهایی که رفتار را متأثر میسازد،اشاره مینماید؛اما توضیح نمیدهد بر چه اساس یک ایده به عناصر نهادی تبدیل میشود؛ بدون شک هر ایدهای به عنصر نهادی در جامعه تبدیل نمیشود؛همچنین در حالی که وی تأکید خاصی بر نقش باورها و ارزشها دارد،به علوم شناختی که نکات بسیار مهمی در این زمینه دارند،توجهی نمیکند.
با نگاهی به مباحث آمده مشخص میشود نورث و گریف نهادگرایان جامعهشناختی هستند و نزدیکی بیشتری میان نظریهی آنها و نظریهی لاکلو و موف وجود دارد؛همچنین جدول صفحهی قبل نشان میدهد که اندیشمندانی که بر اثر هر جنبه در تبیین علل رفتار تأکید بیشتری دارند،در توضیح علل تغییرات اجتماعی (نهادی،ارزشی)نیز به آن جنبه توجه بیشتری مینمایند.
اینکه آیا میتوان با ترکیب این نظریهها به چارچوب نظری جدیدی دست یافت؟ بحث مفصلی است؛اما باید به این نکته اشاره نمود که برخی از اندیشمندان تلاشهایی برای این منظور انجام دادهاند؛مثلا هال و تیلور(1996)کوشیدهاند با ترکیب نظریههای مختلف نهادگرایی،چارچوب بهتری ارایه نمایند؛همچنین برخی از اندیشمندان مانند اشمیت(2006 و 2008)در تلاش هستند با ترکیب نظریههای نهادگرایی و گفتمانی و ارایهی نهادگرایی گفتمانی1،چارچوب جدیدی برای بررسی علل تغییرات اجتماعی ارایه نمایند؛البته وی یادآور میشود که برخی اندیشمندان دیگر نیز با عناوین گوناگونی در جهت ترکیب این نظریهها اقدام نمودهاند(اشمیت،2006،ص 5)که این اقدامات انتقاداتی را نیز به همراه داشته است."