خلاصه ماشینی:
"در این زمینه میتوان به مطالعات فورد دربارهء روستای سرخپوستی توا (Tewa) در نیومکزیکو اشاره کرد،30مطالعات فورد نشان میدهد که این سرخپوستان حدود محلی خود را به دو منطقه تقسیم میکنند:(1) منطقهء وسیعی شامل کوهها و کوهپایهها که آنان دوستانه با گروههای همسایهشان شریکند،و(2)منطقهای کوچک در کرانههای رودخانه و کوهپایههای پیرامون آنکه روستایشان در آن قرار دارد و در آن کشاورزی میکنند و اجدادشان به خاک سپرده شدهاند.
گروهی از باستانشناسان در این قبیل موارد تعداد کلبهها را در عددی ضرب میکنند که به نظر آنان«میانگین اعضای خانواده»را نشان میدهد؛با توجه به آنچه ذکر شد با این کار عددی که برای جمعیت روستا به دست میآوریم چند برابر تعداد واقعی افرادی است که در روستا زندگی میکردند.
اما ابتدا باید به نکتهای اشاره کنم که گروهی را دچار اشتباه کرده است:آنچه اهمیت دارد شکل«گرد»یا«چهارگوش»خانه نیست، بلکه این پرسش است که آیا در آن یک نفر زندگی میکرد یا یک خانواده به عبارت دیگر،باید تحقق کرد که آیا واحد پایه در تولید و ذخیرهسازی خانوادهء گسترده و چند زنه بود یا خانوادهء هستهای و تک زنه.
این امر احتمالا تا حدودی ناشی از این است که بر خلاف خاور نزدیک، در آمریکای مرکزی مدتها پیش از اینکه کشاورزی آغاز شود، خانواده جایگاه خود را در مقام واحد زیربنایی تهیه و ذخیره سازی مواد غذایی تثبیت کرده بود.
مزایای روستا بر مجموعه پرسش مهم این است:چرا آمریکای مرکزی و خاور نزدیک،با اینکه پیشینهای متفاوت داشتند و مسیر تطوری مختلفی را طی کردند،هردو در نهایت به مرحلهای رسیدند که الگوی متداول استقراری روستا با خانههای مستطیلشکل بود؟خوانندههای موشکاف این مقاله احتمالا تا به حال دریافتهاند که دلیل خود روستا نیست،بلکه ساختار اجتماعی و سیاسی است که روستانشینی را شکل میدهد."