خلاصه ماشینی:
تا اینکه شب چهارشنبهء دوم محرم الحرام سنهء 3001«شاهعباس در دکان سعدی چلاوی نزول فرموده،با جوانان امرد سمن عذار لاله رخسار سیمین ساق شیرین گفتار بادههای رواق به جلوه درآورده بودند»به دستور شاهعباس ملک جهانگیر-پسر ملک سلطان محمد رستمداری-در جوس مستی میرعباس سلطان چپک را با خواجه سلطان محمود- برادر خواجه حسام الدین-وزیر خان احمدخان-به قتل آورد4و فردای آن روز که از مستی هوشیار گشته بود،بیاد اعمال خود افتاد،از قزوین با چند تن از ملازمان فرار کرد و به قلعهء نور رفت و متحصن شد.
بنابر دستور شاهعباس،نامبردگان،بالشکریان روانهء بیهپیش شدند و قورچیباشی به اتفاق سرداران سپاه،به لاهیجان وارد شد و از حدود خرگام تا دیلمان و کوههای سمام را به سپاهیان قسمت کرد و دستور داد که تا طالش کولی و سران چپک را به دست نیارند،آرام را بر خود حرام دانند.
در آخر کار طالش کولی در جنگل سمام پشت،به دست سهراب-ملازم همین خان کهدم- دستگیر شد و کیا جلال الدین محمد در دیلمان،به ضرب شمشیر ملازمان نعمت- اللّه صوفی به قتل رسید و سلطان ابوسعید را نکوئی و امیر اشرف و میرفتحی در دست لشکریان قورچیباشی به قتل آمدند.
سلطان ابوسعید چپک و کرم اسوار که کیافریدون-سپهسالار لاهیجان-را به قتل آورده بودند،از این مهلکه جان بدر بردند و به ملک جهانگیر-پسر سلطان ملک محمد رستمداری-در قلعهء نور پناهنده شدند.
میرزا عالمیان پس از خبردار شدن،شش هفت نفر از رؤسای اژدروچپک،که این خیال را داشتند به دیوانخانهء لاهیجان خواست و به میرمراد و میرحسین-کلانتر لشتهنشا-که عم او بود نیز دستور داد تا با ایشان بیایند.