خلاصه ماشینی:
"تسلط(کنترل و در مواقع لازم سرکوب)بر اقوام متنوع یکی از مسائل اصلی تزارها بود و این تسلط بر اقوامی که غیراز زبان در مذهب هم با روسها تفاوت داشتند جدیتر میشد مانند مسلمانان آسیای مرکزی و قفقاز و مسیحیان کاتولیک(در جدول شمارهء 2،مذاهب اصلی شوروی به همراه جمعیت آنها آمده است).
این فرمول را به شرح زیر میتوان خلاصه کرد: حکومت مرکزی،مجموعهای از برنامهای از برنامهها و منابع اقتصادی را با تشخیص نخبگان محلی(یا کمونیستهای هر قوم)برای اتحادیهها و خودمختاریها اختصاص میداد و از قدرت آنها در حکومت محلی حمایت میکرد و در مقابل نخبگان محلی«وفاداری»واحد سیاسی خود را بهعنوان عضو و شریک در اتحاد جماهیر شوروی اعلام میکردند و نخبگانی که اندیشهء دیگری در سر داشتند عملا از صحنهء سیاسی حذف میشدند و البته این حذف با توجیه ایدئولوژی سوسیالیستی تلطیف میشد.
18 چرا چهارده جمهوری چرا در این دورهء انتقال،از میان 103 گروه قومی که هرکدام ادعای سرزمین مادری دارند،تنها چهارده جمهوری توانستند فرایند استقلال را طی کنند؟اول اینکه مردم اکثریت این جمهوریها،اگرچه در طی هفتاد سال حکومت کمونیستها امکان استقلال نداشتند اما در داخل اتحاد جماهیر شوروی،دارای استقلال نسبی بودند(خصوصا از لحاظ فرهنگی)لذا توانایی و آگاهی در سطح ملی در میان آنها از طریق نهادهایی بومی تقویت شده بود.
بدین ترتیب عواملی چون:وجود سازمانها و منابع کافی برای بسیج سیاسی مردم،فقدان حکومت سرکوبگر،تغییر جهت نخبگان محلی(کمونیستهای سابق)،شرایطی را به وجود آوردند که اقوام دیگر بهرغم قوی بودن نیروی ناسیونالیزم در آنها هنوز نتوانستهاند به استقلال برسند و دور از انتظار نیست اقوامی که در درون جمهوریهای فعلی روسیه(که از شرایط یاد شده کمتر بهرهمندند)برای استقلال راه سخت و خونینی در پیش داشته باشند که نمونهء بارز آنجنبش مردم چچن میباشد."