خلاصه ماشینی:
حتی از همه مهمتر برای نقد ادبی و شرح حال نویسی نوشتههای واقعی فروید درباره ماهیت هنر و هنرمند بود که در سال 4291 تحت عنوان Psychoanalytische Studien an Werken der Dichtung und Kunst (بررسی روانکاوانه شعر و هنر)گردآوری شد.
پیشرفت روانشناسی من،محققان ادبی را قادر ساخت تا پی ببرند که شعر یا داستان خاصی ممکن است در اندرون خود مواد حسب الحال ناهشیار را نه تنها از کودکی،همانطور که فروید نشان داده بود، بلکه از دیگر مراحل بالندگی به همراه داشته باشد.
بدینسان، امکان دارد شرح حالنویسان از یک لغزش قلم در نسخهء دستنویس یا نامهای دربارهء موضوع مورد بررسی،آگاهیهای فراوانی به دست آورند؛اما آنجا که نویسندهء آگاه به مسائل روانکاوی از لغزش قلم برای راه بردن به ضمیر ناهشیار استفاده میکند،شرح حالنویس میخواهد این لغزش خاص قلم را برای مکشوف ساختن واقعیتهای قابل اثبات به کار برد.
تصویری که بتی میلر از روبرت براونینگ ارائه میدهد یا شرح زندگی هنری جیمز توسط همین نویسنده(بتیمیلر)نمونهء کاربرد ابزار روانکاوی به گونهای است که جنبهء بالینی و تشخیص را از نظر دور داشته،شخصیت زندهء موضوع نگارش را به روال مراجع ادبی متداول در معرض دید قرار میدهد.
در استفاده از روانکاوی در زمینه ادبیات گرایش بر این بوده است:به عوض آنکه بینشها و روشهای روانکاوی در تحلیل ادبی به کار روند،استفاده روانکاوانه از آثار ادبی به عمل آمده است.
عوامل اساسی را که میباید در تعریف رابطهء میان ادبیات و روانشناسی در نظر داشت میتوان به قرار زیر نام برد: 1-روانشناسی ادبی با اسطورهسازی و تخیل نماد آفرین انسان و تلاش وقفهناپذیر او برای پیدا کردن زبان و صورت برای بیان این اسطورهها سرکار دارد.