خلاصه ماشینی:
"(1)-بحار الانوار جلد 2 ص 223 (2)-سیره حلبی ج 2 ص 335 پیامبر نمیتوانست پس از رفتن سپاه شرک،قبیله بنی قریظه را که بسان ستون پنجم در جنگ احزاب فعالیت مینمود،به حال خود واگذارد،زیرا هیچ بعید نبود که در مواقع دیگر با دشمنان اسلام همکاری بنمایند از این جهت به فرمان پیامبر دژ بنی قریظه به محاصره سپاهیان اسلام درآمد،و آنان از پیامبر درخواست کردند که ابولبابه اوسی را اجازه دهد تا او وارد دژ گردد،و با او مشورت کند ابولبابه به دستور پیامبر وارد دژ گردید زنان و مردان یهود دور او گرد آمدند،و گریه و شیون بلند شد و به او گفتند آیا صلاح است ما بدون قید و شرط تسلیم شویم،وی در حالی که یک مسلمان واقعی بود،تسلیم احساسات و عواطف گردید،و با دست خود به گلوی خویش اشاره کرد یعنی تسلیم،مساوی با قتل است ولی فورا به اشتباه خود پی برد واز فاش کردن راز اسلام و مسلمانان نادم گردید از این جهت با چهره پریده و بدن لرزان،از دژ بیرون آمد و خود را به یکی از ستونهای مسجد بست و با خود پیمان بست تا خدا از تقصیر او نگذرد تا پایان عمر به همین حالت(جز در مواقع ضرورت)به سر ببرد خوشبختانه مژده پذیرفته شدن توبه او به وسیله وحی الهی اعلام گردید همچنانکه خیانت او به وسیله وحی اعلام شده بود،اینک آیههای مربوط به هر دو موضوع: الف-" یا ایها الذین آمنوا لا تخونوا الله و الرسول و تخونوا اماناتکم و انتم تعلمون " و اعلموا انما اموالکم و اولادکم فتنتة و ان الله عنده اجر عظیم " (انفال 27-28) "ای کسانی که ایمان آوردهاید به خدا و پیامبر خیانت نکنید و نیز در امانات خود خیانت روا ندارید،در حالی که میدانید اموال و اولاد شما مایه امتحان و آزمایش است و در نزد خدا پاداش بزرگ است."