خلاصه ماشینی:
"بن مسئلهء شما ظاهرا این است که شرایطی با این مشخصات،آیا ملزومات متناسب با خود را طلب نمیکند؟این نوع جوامع تا چه حد نسبت به ابزارها و روشها و مسیرهای تجربهشدهء دیگران،لا باقتضا هستند و چقدر از خود،سازگاری و همراهی نشان میدهند؟این همراهی،مبنایی است یا مصلحتی و موقتی و از سر ناگزیری؟آیا این نوع همراهیها به هردلیل،به دور افتادن از مسیر و اهداف مورد نظر دین حاکم و جاری در آن جامعه نمیانجامد؟اینها دغدغههای مشترک و عامی است برای دینداران و مدافعان یک نظام دینی که شما آن را در نسبت با رسانه طرح و دنبال کردهاید.
پس سؤال را میتوان اینگونه اصلاح کرد که:نگاه اسلام به رسانههای مدرن دیداری و مشخصا تلویزیون در شرایط کنونی ایران چیست؟البته آنجا که مطالب اقتضا داشت و عمومیت آن مد نظر بود،مدعیات را به ادیان و به رسانه به نحو کلی منتسب خواهیم ساخت، در غیر این صورت،بحث ب ههمان سطوح تخصیص یافتهء فوق محدود خواهد شد.
با توجه به پاسخ و موضع شما میخواهم پرسش دیگری را طرح کنم وقتی که صحبت از تحول مخاطب و شیوه انتقال پیام میشود آیا میتوان معنای معنوی دین و پیام قدسی ادیان را از رسانه اشاعه و ترویج کرد؟چرا که رسانه محصول دنیای مدرن است و دنیای مدرن نیز بر پایه سکولاریسم یا به تعبیر شما عرفیگرایی قرار دارد؛آیا رسانهء سکولار میتواند پیام قدسی را انتقال دهد.
این ماهیت با خود یک مبنای معرفتی نیز خواهد آورد،اینک پرسش این است، آیا میان مبنای معرفتی رسانه و مبنای معرفتی دین تعارضی پیش نمیآید؟آیا اساسا میان دین و رسانه یک اختلاف مبنای معرفتی وجود دارد؟ همچنان که اشاره شد،این وجه«ابزاری»رسانه است که غلبه دارد نه چیز دیگر."