چکیده:
سعی نگارنده بر این است تا در نوشتهء حاضر به چگونگی عملکرد نشانههای زبان در آفرینشهای ادبی بپردازد.برای دستیابی به این هدف،ابتدا به معرفی نشانهء زبان به مثابه واحد نظام زبان توجه شده است و سپس،برحسب مفروضات مورد تأیید نگارنده،بحثی دربارهء شیوهء حضور نشانهء زبان در خلقیت ادبی به پیش کشیده شده است.
خلاصه ماشینی:
"اینکه متن ادبی از چه ویژگی یا ویژگیهایی برخوردار است،در بخش بعد مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت؛ولی آنچه در اینجا باید مد نظر باشد،کاربرد این گونه از زبان است و پرسشی عمده را در برابر ما قرار میدهد و آن اینکه زبان باید چگونه به کار رفته باشد تا از مدیر مدرسهء جلال آل احمد تا گلستان سعدی،از شاهنامهء فردوسی تا ایلیاد هومر،از مثنوی مولانا تا زمستان مهدی اخوان ثالث،از دایی جان ناپلئون ایرج پزشکزاد تا جنگ و صلح تولستوی،از بوف کور صادق هدایت تا غزلیات حافظ،از سرودههای تاگور تا جنایت و مکافات داستایفسکی و خلاصه،تمامی متونی را که اهل زبان به آنها متن ادبی میگویند دربربگیرد؟ مختصات هر متن ادبی آن چنان متفاوت از متون دیگر است که گاه وسوسه میشویم تصور کنیم چیزی به نام زبان ادب وجود ندارد،اما جالب اینجاست که متن ادبی در میان اهل زبان هویت دارد.
اما به واقع،چه مختصاتی را باید برای متن ادبی در نظر گرفت؟فرض نخست این است که مدعی شویم،زبان خودکار به جهان واقعیت ارجاع میدهد و زبان ادب در یک جهان ممکن رخ میدهد.
به عبارت سادهتر،گفتمان در متن ادبی چگونه است که با گفتمان در زبان خودکار تفاوت مییابد؟نشانهء زبان و آفرینش ادبی در بخش گذشته به سه فرض عمدهای اشاره شد که از سوی متخصصان برای قائل شدن تمایز میان زبان خودکار و زبان ادب پیشنهاد شده است و دیدیم که هیچ یک از آنها نمیتواند جامع و مانع باشد."