چکیده:
موضوع نوشتار حاضر«وضعیت ساختاری شعر در جامعهء ایران»است.این موضوع مسبوق به یک پرسش انسان شناسانه-جامعهشناسانه از چگونگی تکوین شعر با توجه به سازوکارهای اجتماعی است.برای پاسخگویی به این پرسش در فراز نخست به الگوی مطالعاتی لوسین گلدمن در«خدای پنهان»اشاره میشود.در این فراز روابط همتایانهء خدا،انسان و جهان به منزلهء عناصر سهگانهء ساختار اجتماعی نشان داده میشود.پس از این مقدمات تئوریک به چگونگی تکوین ساختار شعر با ارجاع به ساختار جامعه پرداخته میشود و در آنجا با توجه به این عناصر سهگانهء، ساختار مکانیک شعر سنتی به ساختار مکانیک جامعه ماقبل مدرن احاله میگردد.بدین ترتیب نمایش جلوههای عینی و ذهنی روابط هومولوژیک خدای متعالی و انسانی نوعی در جهان قدسی در دستور کار قرار میگیرد،چنانچه در نتیجهگیری همپوشانی ساخت جامعه به مثابهء وجه عینی با ساخت شعر به مثابهء وجه ذهنی پایانبخش این نوشتار خواهد بود.
خلاصه ماشینی:
"در ادبیات فارسی و اشعار سنتی این دیار نیز میتوان نمونههای فراوانی را ارائه نمود که شاعر فقط بر اساس قافیههای پیش اندیشیده و یک رشته معنای دور از هم و بیگانه را در شعر خود ردیف نموده، بیآنکه اتصال ذهنی مابین ابیات برقرار نماید.
Ideal Typò در چنین وضعیتی است که ساختار مکانیک شعر سنتی شکل میگیرد،چرا که در این ساختار قافیه به منزلهء ملاط و ابیات به مثابهء خشتهای بنای شعر سنتی میباشند، و باز ازاینروست که«در شعر سنتی فارسی-جز در رباعی-اساس موضوع ساخت به معنی امروزیاش مطرح نبوده،حداکثر هربیت مستقلا برای خودش ساختی داشت که ربطی به باقی ابیات یک شعر نداشت و شاید به سبب همین عدم هماهنگی بین عناصر سازنده، یعنی کمبود ساخت در شعر بود که مصنوعا برای هر قالب شعری حدودی تعیین میکردند،چون وقتی که هیچ نیروی درونی محدود کننده(تمامکنندده)در شعر وجود نداشته باشد،طبعا به وجود یک عامل مکانیکی و بیرونی نیاز میافتد که این محدودیت را به وجود آورد و بر خلاف نظر عدهای،آن پراکندگی و استقلال بیتها (یعنی عدم انسجام درونی)مختص غزل،به ویژه غزل سبک هندی،نبود،بلکه محصول نوعی دید زیباشناسانه بود که خود از گونهای جهانبینی ناشی میشد» (لنگرودی،1371،ص 122).
همهء نکات فوق در شرح آن است که انسانهای اشعار سنتی بسیار به یکدیگر شبیه هستند و تجربههایشان نیز جنبهء جمعی دارد و چون در دنیای گذشتگان زندگی میکنند و سایهء سنت بر سر آنها فکنده است،در واقع با چشم پدران خود به اشیاء مینگرند."