چکیده:
خاستگاه شکاف تبیینی در دوگانه انگاری خاصیت است و دوگانه انگاری خاصیت نیز با طرح کریپکی با یکی دانستن«واقعیت»و «ظهور»حالت ذهنی شکل میگیرد و درا دامه توماس نیگل نیز واقعیت آگاهی را در گرو خواصی کیفی و اول شخصی آن میداند و در نهایت لوین4مسئله شکاف تبیینی یا چگونیگ ظهور اگاهی اول شخص از ساختار فیزیکی مغز را اعلام میدارد.به نظر چالمرز5 مسئله دشوار آگاهی یا خاستگاه شکاف تبیینی،خاصیت پدیداری تجربه است.او سه اصل روش شناختی ارائه میدهد تا زمینه را برای تدوین قانون روان-فیزیکی و رفع شکاف تبیینی فراهم کند.در این مقاله اصول و مبانی چالمرز را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم و در نهایت به این نتیجه میرسیم که او برخلاف دعوی اولیهاش به مقتضیات مسئله شکاف تبیینی پایبند نیست
خلاصه ماشینی:
حالت ذهنی درد نیز مثل گرما،دال ثابت است ولی با این تفاوت که درد به عنوان یک حالت ذهنی،
این سؤالات بیانگر شکاف تبیینی بین خواص ذهنی و فیزیکی است که دو
تبیین این موقعیتهاست،قانون روان-فیزیکی نیز باید برای تبیین رابطه آگاهی و مغز یک چارچوب
مرتبه آگاهی مساوی با بازنمایی میگیرد ولی چالمرز با این تحویلگرایی مخالف است.
توجه میشود ولی چالمرز معمولا آگاهی را در معنای خاص یعنی توجه ثانوی سوژه به تجربه،استعمال میکند که از نظر
چالمرز معتقد است که سازمان کارکردی سیستم برای ایجاد آگاهی کفایت میکند و نیازی به درنظر
تجربه دگرگون میشود مثل این است که گفته باشیم جهان همین پنج دقیقه پیش ایجاد شد.
بدینترتیب اطلاعات از نظر چالمرز دارای دو جنبه فیزیکی و پدیداری است و این دو فضا
این اصل یک رابطه قاطع بین امر فیزیکی و پدیداری برقرار میکند یعنی حضور اطلاعات
پدیداری نشان میدهد که پیش از این یک فضای اطلاعات فیزیکی نیز تحقق یافته است.
ذهنی و فیزیکی در گرو این است که حیث اول شخصی و کیفی تجربه را که فقط در دسترس سوژه
لوین بر حیث اول شخص را کیفی تجربه-که خاستگاه مسئله دشوار آگاهی و شکاف تبیینی است-
نظر میگیرد که دقیقا شرایط فیزیکی یکسان با ما دارد ولی فاقد خواص پدیداری است پس از
ثابت میکند یعنی حالت ذهنی در هر سیستم فیزیکی غیر از مغز میتواند ایجاد شود.
دیدگاه ناتورالیستی چالمرز با اصل ثبات سازمانی کاملا همخوان است ولی به این معنا نیست که
اصول چالمرز برای تدوین قانون روان-فیزیکی مبتنی بر تمایزی است که بین مسئله