خلاصه ماشینی:
"او در نامهای به مترجم کتاب خود شموئیل بنتیبون منابع اصلی فلسفه خویش را متذکر میشود:ارسطو هک کتابهای او«ریشه و بنیاد همه آثار موجود در علوم است»،فارابی که«نوشتههایش بدون خطا و عالی است و فرد باید آنها را مطالعه کرده و بفهمد»،و شروح مهمی بر ارسطو مثل اسکندر افرودیسی8تمیستیوس9و ابن رشد.
با فرض غلبهء حیات معقول بر ابن میمون،زندگی عملی مذهبی برای او چه نتایج و لوازمی دارد؟ آیا ناسازگاری مشخصی میان ظهور معنیدار میتسووت و مطالعهء جدی و ستایش دانش طبیعت و ما بعد الطبیعه وجود دارد؟ ابن میمون خود به دیدگاه کسانی که معتقدند تحقیق فلسفی«بنیادهای شریعت را تحلیل میبرد»متذکر میشود (دلالة الحائرین 1033)،ولی او با همهء این مشکلات در مورد باور به شأن عقلگرایی راسخ و استوا باقی میماند.
با حرکت آثار او از تفسیر و توضیح متون به آثار مستقل و از یک سطح تألیف به سطح دیگر،خوانندهای که با او پیش میرود احساس میکند که ابن میمون از آغاز یک طرح کلی و اصلی برای پوشش دادن به موضوع اصلی کار خود در اختیار داشته است،آن موضوع نیز در کنار هم قرار دادن دو نگرش نامتلائم ذهنی یعنی هلخه و فلسفه در یک طرح هماهنگ و مفید بوده است.
ابن میمون به نحوی سازگار از یک دیدگاه عاطفی و احساسی نسبت به دین و اخلاق دفاع میکند و برای این کار به بررسی شریعت براساس یک دیدگاه سازشناپذیر و خاص،تحقیر دیدگاههای سرسری عوام،جستوجوی مفهوم نهایی دینی در هر عمل انسانی و اصرار بر تعهد به عقل و کمال و نیاز به آن متوسل میشود."