خلاصه ماشینی:
"برخلاف آنچه که نظریه مدرنیزاسیون پیشگویی کرده،او این مفهوم را مورد حمایت قرار داد که توسعه در جهان سوم به حالت ریزش به پایین،قطره قطره به فقرا عرضه نمیشود؛در عوض،آثار مضری بر وضعیت زنان خواهد داشت،در اثر باسروپ،مردان به گونهای ظاهر میشوند که گویی از ثمرات مدرنیزاسیون امتیار کاملی نصیبشان میشود درحالیکه زنان به مناطق روستایی محدود شده و ایشان را تنزل مقام دادهاند؛به فعالیتهای غیر رسمیتر مشغولند و به تکنولوژی دستیابی کمتری دارند.
در بسیاری از موردشناسیهایی که مولینوکس بعدا در این کتاب به بحث میگذارد،کارگزاری دولتی بدان سو گرایش دارد که رویکردهای برابری طلب را برای روابط جنسیتی مورد تشویق و حمایت قرار دهد درحالیکه درعینحال نقش محافظتی و دفاعی«ارزشهای خانواده»را مسلم فرض میکند و برخی از تنشها و ابهامهای موجود در ایدئولوژی رایج جنسیتی را باز میتاباند.
سرانجام،امواج اخیر مطالعات شهروندی فضایی خاص برای تحلیلهای جنسیتی فراهم آورده است،درحالیکه این پرسش را مطرح میکند که:«شهروندی چگونه میتواند جهت دربرگرفتن تفاوت جنسیتی-بدون اینکه در همان زمان دال بر نابرابری باشد-دوباره تنظیم و طراحی شود؟»(ص 36) بهطور کلی،مولینوکس مدعی است که معنای فمینیسم آمریکای لاتین در طول قرن بیستم دائما باز تعریف شده و همواره مورد سؤال قرار گرفته است.
با مثالهای جالب در خصوص نقش زنان در ازدواج و کار کشاورزی در «پدر سالاری کلاسیک»،نویسنده این مفهوم را مورد حمایت قرار میدهد که زنان،از طریق طیف گستردهای از استراتژیهای که از اشکال نامحسوس و زیرکانه عدم تعامل تا مقاومت آشکار گسترش مییابد،در خصوص توافقات و سودمندیهای گفتوگو میکنند: در دیدگاه کاندیوتی،یک«سیر قهقهرایی»در خصوص محافظهکاری مؤنث به عنوان واکنشی به یک بحران در پدر سالاری،میتواند به یک استراتژی تأثیرگذار برای حفظ و افزایش استقلال زنان تبدیل شود:«در درون منطق ذهنی و درونی یک دستگاه معین»."