خلاصه ماشینی:
"این رویکرد برای فمینیستها وسیلهای در جهت معارضه با تصوری از عینی نگری فراهم آورده است که بسیاری از نظریه پردازان آن را مبنای اندیشه فلسفی غربی میدانند و بسیاری از فلاسفه فمینیست آن را به عنوان رویکردی مردگرا تعریف میکنند.
مارکس استدلال میکند که دیدگاه طبقه کارگر به سبب قرار داشتن در نظام سرمایهداری فهمی ممتاز نسبت به ساختار اجتماعی در اختیار آن قرار میدهد؛وی بر این عقیده بود که موقعیت طبقه کارگر به عنوان طبقه سرکوب شده به او این امکان را میدهد که ماهیت واقعی نظام سرمایهداری را مشاهده کند.
علاوه بر این فلسفه فوکو از سوی فمینیستها برای توضیح اینکه چگونه"زن"فاعل آفریده گفتمانهای جامعه مرد سالار است،مورد استفاده قرار گرفته است.
هدف او آن است که عناصر عقلگرایی غربی را بررسی کند و نشان دهد که این عناصر بیش از آنکه حقیقت مطلق باشند،نوعی ساختار پیچیده هستند او با"ساختارشکنی" مفاهیم اساسی آن به انجام این عمل مبادرت میورزد-یعنی بررسی پیشفرضهایی که به آن مفاهیم شکل میبخشد و نتایجی که از آنها به بار می آید.
این فلاسفه فمینیستی با زیر سوال بردن تعاریف مردانه از عقلانیت و حقیقت که تفکر غربی بر آنها مبتنی است و به عنوان وزنه تعادلی برای هنجارهای تحت سیطره گفتمان جنس مذکر قرار دارد،به دفاع از نوعی شیوه نگارش که مشخصا فمینیستی باشد پرداختهاند.
رویکرد گادامر مانند دیگر رویکردهای مبتنی بر زبان،برای فمینیستها این امکان را فراهم آورده است که ساختارهای زبانی واقعیت اجتماعی به خصوص بافت تاریخی را که به آن واقعیت شکل می بخشد،مورد تحلیل قرار دهند."