خلاصه ماشینی:
"بنا به نظر استوارت هال(1992)این تعبیر فمینیستی که"امر شخصی همان امر سیاسی است" گردشی مهم و با معنا در مطالعات فرهنگی ایجاد کرده است؛به واسطه ترغیب پژوهش به ورود به درون حوزههای جدید تجربه اجتماعی از منظرهای رادیکال و متفاوت.
اما تبدیل مباحث زنان به جریانی ویژه که نگاه خود را از اصلاحات موردی به گسترش برابری در عرصههای مختلف و به نقد فرهنگ اسلامی از درون برمبنای فرهنگ مدرن و مؤلفههای مدرنیته معطوف کرده است،به دوران اوج اسلامگرائی در خاورمیانه از یک سو و رواج دیدگاه تفاوت در اندیشه فمینیستی از سوی دیگر باز میگردد.
فمینیسم اسلامی را برآیند فعالیت دو گروه میدانند:گروه نخست،افرادی هستند که توجه به اسلام را به عنوان سیاستی راهبردی برای توسعه مفاهیم مدرن فرهنگ غرب چون انسانگرائی و آزادی به خصوص حقوق بشر و گاه به عنون مقابله با جریان سنتگرائی اسلامی برگزیدهاند.
در جوامع اسلامی که ادبیات مدرن فمینیسم به خصوص در قالب روایتهای رادیکال و لیبرال چندان مقبولیت و مشروعیت ندارد،به کار بستن مفاهیم دینی در طرح دیدگاههای فمینیستی و تعدیل افراط گریهای تنها راه دفاع از آموزههای زنانه و جنبشهای زنانه مدرنی است که امروزه در این کشورها کموبیش شکل میگیرد.
شاخهای از فمینیسم است که به تفسیر زنمدارانه از اسلام میپردازد و از آنجا که دین را نافذترین و مهمترین رکن فرهنگ در کشورهای اسلامی میبیند در این کشورها دستیابی به اهداف تساوی طلبانه خویش را در گرو همسوئی و همراهی با فرهنگ دینی میپندارد.
او در سال 2006 به گردآوری مقالاتی در باب فرهنگ و زنان مسلمان در کشورهای اسلامی میپردازد که در این نوشتار مورد بازخوانی قرار گرفته است."