چکیده:
تبارشناسی یکی از راههای شناخت پدیدههای اجتماعی است. الگوی تبارشناسانه در شرایطی به کار گرفته میشود که جلوههایی از تغییر، تداوم و برسازی شکلی - معنایی در پدیده ایجاد شود. انقلابهای رنگی، پدیدهای نوظهور در روابط بینالملل میباشند. این امر را میتوان در راستای انقلابهای دموکراتیک و در چارچوب موج سوم دموکراسی مورد توجه قرار داد. اگر انقلاب فرانسه که در سال 1789 شکل گرفته را اولین مرحلة انقلاب دموکراتیک بدانیم، حوادث کشورهای اروپای شرقی در 200 سال بعد از آن؛ یعنی در سال 1989 را میتوان دومین موج انقلاب دموکراتیک دانست. بعد از این مرحلة تاریخی، زمینه برای گسترش موجهای مداخله در چارچوب انقلابهای رنگی فراهم شد.در این مقاله تلاش میشود تا فرایند و تبارشناسی انقلابهای رنگی از طریق بررسی و تحلیل مقایسهای چنین حوادثی مورد توجه قرار گیرد. حوادث سالهای بعد از فروپاشی نظام دو قطبی، نشان میدهد که فرایندها و نشانههای انقلاب رنگی در راستای تغییر رژیم در کشورهای مورد نظر انجام گرفته است. بررسی حوادث این کشورها بیانگر آن است که جلوههایی از مشابهت الگویی و رفتاری در این کشورها وجود دارد که میتواند عامل درک سازمانیافته از انقلابهای رنگی و مداخلات آمریکا تلقی شود.
خلاصه ماشینی:
"حکومتها ممکن است به عنوان ابزار دستیابی به هدفها، دفاع از منافع یا گسترش ارزشهای اجتماعی خود در خارج، به جای فرستادن یادداشتهای دیپلماتیک یا اقدام به تهدید نظامی، سازمانهای متکی به فعالیتهای داوطلبانه را در کشورهای دیگر وارد کنند؛ اعتصابها و شورشها را برانگیزند؛ رسواییهای سیاسی به وجود آورند؛ کودتایی را ترتیب دهند یا در سرزمین خود گروهی از ناراضیان خارجی را سازماندهی و آموزش دهند، مسلح کنند و سپس آنان را برای مبادرت با جنگ چریکی یا براندازی به وطنشان گسیل دارند.
آنان از توانایی لازم برای انتقال پیام به گروههای اجتماعی در کشورهای در حال توسعه برخوردار بوده و در نتیجه،تلاش کردند تا زمینههای تغییر رژیم را با الگوی دموکراتیک و از طریق انقلابهای رنگی به وجود آورند.
155) به این ترتیب میتوان این موضوع را مورد توجه قرار داد که مداخلة امنیتی و راهبردی در امور داخلی سایر واحدهای سیاسی به عنوان یکی از موضوعات تکرار شونده وجود داشته است.
لازم به توضیح است که در بسیاری از موارد، ایدئولوژی به عنوان چاشنی کنش سیاسی کشورها برای مداخله در امور داخلی سایر واحدهای سیاسی، تهییج افکار عمومی و جهتگیری گروههای انقلابی مورد استفاده قرار گرفته است.
به عبارت دیگر؛ میتوان رابطة سازمانی بین ساختار نظام بینالملل، تحول در فناوری ارتباطی – رسانهای و همچنین مداخلة کشورها در تهییج افکار عمومی سایر واحدهای سیاسی را مورد ملاحظه قرار داد.
امکان شکلگیری این امر حتی در نظامهای باثبات و دموکراتیک اروپای غربی نیز وجود دارد؛ به هر میزان که برای ایجاد شرایط مناسب اجتماعی تلاش شود و به موازات آن رهبران کودتا نیز سازماندهی شوند، امکان دستیابی و تحقق کنش انقلابی یا کودتا، اجتنابناپذیر خواهد بود."